۰
plusresetminus
تاریخ انتشاردوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۸ - ۱۰:۵۹
کد مطلب : ۱۱۷۷۹۶

عدم اتکا به نفت قدرت اقتصادی می‌آورد؟

ابراهیم سوزنچی کاشانی
از طریق فروش نفت نمی‌توان قدرت اقتصادی شد. اما کشورهای نفتی‌ای بوده‌اند که به جای فروش نفت، به فروش تکنولوژی‌های مبتنی یا حاصل از نفت روی آوردند، مانند نروژ.
عدم اتکا به نفت قدرت اقتصادی می‌آورد؟
   به گزارش آژانس رویدادهای مهم نفت و انرژی " نفت ما " ،    قدرت اقتصادی چیست؟ اگر تعریف دقیق و واحدی از قدرت اقتصادی نداشته باشیم، احتمالاً در مسیر رسیدن به آن نیز دچار سردرگمی خواهیم شد. در درجه اول باید این مساله را باز کنیم که قدرت اقتصادی به چه معناست. اگر فرض کنیم که قدرت اقتصادی، درآمد سرانه بالا باشد، به کشورهایی این صفت را می‌دهیم که درآمد سرانه بالا داشته باشند. چنین کشورهایی دو مدل هستند، یک مدل کشورهای کوچک نفتی هستند که نفت می‌فروشند که به دلیل جمعیت اندک، درآمد سرانه بالایی دارند. اما دسته دیگر کشورهای بزرگ اقتصادی هستند، مثل آمریکا یا سوئیس. این کشورها درآمد سرانه بالا و قابل توجهی دارند، اما این درآمد سرانه بالا به خاطر صنعتشان است نه فروش نفت.

در واقع این دو دسته با یکدیگر تفاوت زیادی دارند، از نظر اینکه چگونه به این قدرت رسیده‌اند. بر این اساس ما نمی‌توانیم قطر، کویت یا کشورهایی نظیر اینها را قدرت اقتصادی به حساب آوریم. به دلیل اینکه در بطن اینکه ما می‌گوییم درآمد سرانه بالا باشد، این نکته نهفته است که این کشورها از طریق یک اقتصاد قوی مبتنی بر تکنولوژی، به این درآمد سرانه بالا رسیده‌اند، نه از طریق فروش نفت. چراکه فروش نفت راه بسیار ضربه‌پذیری است. هنگامی هم که ضربه‌پذیر است به راحتی می‌تواند در هم بشکند. نوساناتی چون بالا و پایین رفتن قیمت نفت، تحریم شدن، تحت فشار قرار گرفتن یا از بین رفتن ثبات، که می‌تواند درآمد سرانه کشورهای نفتی دسته اول را تحت تاثیر قرار دهد.

نمونه‌های آن نیز در زمان حاضر وجود دارد، کشورهایی مانند ونزوئلا که با وجود بیشترین ذخایر نفتی، از هم پاشیده‌اند و پول نفت مزیتی برای آنها ایجاد نکرده است. بنابراین واقعیت ماجرا این است که اگر قدرت اقتصادی را درآمد سرانه بالا تعریف کنیم، این قدرت اقتصادی از طریق صنعتی‌شدن و حرکت از صنایع با تکنولوژی‌های مبتنی بر نیروی کار و سرمایه، به سمت صنایعی به دست آمده که تکنولوژی‌های آنها مبتنی بر دانش است. این صنایع ارزش افزوده خیلی بالایی خلق می‌کنند و به تبعش باعث می‌شوند که درآمد و ثروت یک کشور ارتقا یابد و درآمد سرانه افزایش پیدا کند. این تعریف قدرت اقتصادی است.

عدم اتکا به نفت قدرت اقتصادی می‌آورد؟
وزیر محترم دفاع مسیر رسیدن ایران به قدرت اقتصادی را از گذر قطع خام‌فروشی نفت دیده است. احتمالاً منظور وزیر دفاع از قدرت اقتصادی، همان اقتصاد مقاومتی بوده است. یعنی اینکه درآمدهای فعلی مبتنی بر نفت را با درآمدهای حاصل از صنعت و صنایع جایگزین کنیم. اما من بعید می‌دانم هنگامی که جایگزینی صرف رخ دهد، خیلی تغییری در درآمد سرانه ما اتفاق بیفتد و احتمالاً همان میزان درآمد سرانه و ثروت را خواهیم داشت، اما این بار بدون اتکا به نفت. احتمالاً منظور ایشان از قدرت اقتصادی این بوده که چیزی شبیه به اقتصاد مقاومتی است تا اینکه درآمد سرانه بالا رود.

چراکه اگر بخواهیم درآمد سرانه را افزایش دهیم، واقعاً نیازمند تغییرات اساسی در ساختار صنعتی کشورمان در سیاست‌های اقتصادیمان هستیم. در طول این 40 سال و حتی قبل از انقلاب، چنین حرکت گسترده‌ای را نتوانستیم سازماندهی کنیم. اگر هم در نقاطی چنین حرکتی آغاز شد، بنا به دلایل مختلف متوقف شد تا نتوانیم درآمد سرانه‌مان را از طریق صنعتی شدن و تغییر ساختار صنعتی تغییر دهیم. می‌توان در این مورد به مثال کره جنوبی نگاه کرد. زمانی این کشور مبتنی بر صنایع نساجی و نظیر اینها بود، اما بعدتر به سراغ صنایع سنگین و جدیدتر همچون دیجیتال رفت و از این طریق توانست به ثروت قابل توجهی دست پیدا کند. ما این حرکت را انجام ندادیم. چون این کار را نکردیم و نتوانستیم کالایی با ارزش افزوده بالاتر تولید کنیم، در همان سطح از درآمد سرانه ماندیم.

کشورهای نفتی قادر
از طریق فروش نفت نمی‌توان قدرت اقتصادی شد. اما کشورهای نفتی‌ای بوده‌اند که به جای فروش نفت، به فروش تکنولوژی‌های مبتنی یا حاصل از نفت روی آوردند، مانند نروژ. این کشورها به جای اینکه بر فروش نفت متمرکز شوند، ماشین‌آلات نفتی می‌فروشند. یعنی خودشان به این درجه از تکنولوژی رسیده‌اند که چطور ماشین‌آلات و سکوی نفتی و... بسازند. این کشورها تکنولوژی می‌فروشند و اتفاقاً ارزش افزوده تکنولوژی خیلی بالاتر از نفت است. برای آنها باصرفه‌تر است به جای اینکه ماده داخل زمین را که منابع ملی و تمام‌شدنی است بفروشند، دانش و تکنولوژی خودشان را صادر کنند. با همین فرمول هم به یک قدرت تبدیل شده‌اند. آمریکا هم چنین وضعی دارد. آمریکا صاحب نفت است ولی صاحب تکنولوژی هم هست. اکنون آمریکا دیگر یک کشور واردکننده نفت نیست و هرچه نیاز دارد، خودش می‌تواند تولید کند.

این کشور سال‌ها بر تکنولوژی‌های نفت شیل سرمایه‌گذاری کرد و اکنون به این تکنولوژی رسیده که نفت را از اعماق کم از صخره‌ها و سنگ‌ها بیرون بکشد. با وجود اینکه قیمت تمام‌شده این روش کمی بالاتر است، اکنون به دنیا هم صادر می‌کند. نفتی هم که استخراج می‌کند، حاصل تکنولوژی است و کشور دیگری این تکنولوژی را ندارد. از این‌رو اصل ماجرا این است که اگر کشوری بخواهد ثروت ملی‌اش را بالا ببرد، راهی جز این ندارد که دانش و تکنولوژی‌اش را ارتقا دهد و این دانش و تکنولوژی را به قیمت گزاف به دنیا بفروشد و از این طریق ثروتمند شود. تا وقتی که بخواهیم، مواد اولیه و کالای با ارزش افزوده کم بفروشیم، هیچ‌گاه طبق تعریفی که وجود دارد، قدرت اقتصادی نخواهیم شد.

سؤال کلیدی این است که چرا اقتصاد ما تاکنون نتوانسته است به سمت افزایش قدرتش حرکت کند؟ یک دلیل عمده را می‌توانیم در این جست‌وجو کنیم که اقتصاد مبتنی بر نفت بوده، و چون مبتنی بر نفت بوده انگیزه‌ای برای تغییر ساختار صنعتی وجود نداشته است. اگر این تعبیر را بپذیریم که نفت خودش یک مانع بوده، آن‌وقت اگر در چاه‌های نفت را ببندیم و یاد بگیریم کشور را بدون نفت اداره و همین میزان ثروت را خلق کنیم، آن هنگام امید است که در آینده بلندمدت و نه کوتاه‌مدت، کم‌کم به سمت دانش، تکنولوژی و خلق ارزش افزوده بالاتر حرکت کنیم. نفت اصلی‌ترین منبع رانت غیرمولد است. هر چقدر کشور کمتر رانتی باشد، آن‌وقت شانس اینکه بتوانیم این حرکت را آغاز کنیم بیشتر است. البته موانع متعدد دیگری کماکان وجود خواهد داشت و نفت تنها عامل نیست؛ اما بدون نفت شانس ما بالاتر می‌رود.

فرصت کنونی
اگر تحریم‌ها رفع شود و دوباره بتوانیم نفت بفروشیم، شرایطی مشابه قبل به وجود می‌آید که بارها راهکارهای مختلفی هم اتخاذ شده است. صندوق توسعه ملی ایجاد کردیم تا پول نفتی، سریع به اقتصاد تزریق نشود و دچار بیماری هلندی نشویم. ولی واقعیت این است که تجربه نشان داده در عمل، هیچ‌گاه پایبند به اینها نبوده‌ایم. یعنی هر نهاد و شخصی مجوزی گرفته و با دست‌اندازی به این صندوق، شروع به خرج کردن کرده است. اینکه چگونه می‌توان همه را متعهد کرد که به قانون پایبند باشند، به نظر مساله پیچیده‌ای شده است. شاید یک راه خوبش این باشد که کماکان از نظر مالی تحریم بمانیم تا نتوانیم پول نفت را برگردانیم تا از آن پول‌پاشی و ریخت‌وپاش‌ها مصون بمانیم. در غیر این صورت واقعاً کار بسیار سختی را در پیش خواهیم داشت و مشخص نیست که چطور می‌توان این پایبندی را ایجاد کرد. از این‌رو باید از این فرصت پیش‌آمده نهایت استفاده را برای یادگرفتن اداره کشور بدون نفت ببریم. خاطرم هست رهبری اولین‌بار در ابتدای دهه 70 این مطلب را مطرح کردند که یک ماه در چاه‌های نفت را ببندیم و امتحان کنیم که می‌شود کشور را اداره کرد یا خیر. از آن زمان تا الان، این اتفاق نیفتاده اما اکنون این فرصت پیش آمده و مجبور شدیم که به این امتحان تن دهیم.

منبع:تجارت فردا
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی


بخش خصوصی؛ عامل موثر در تحقق رشد تولید با مشارکت مردم
 سید حمیدرضا فاطمی حسینی/کارشناس حوزه نفت و گاز 
شاخص بروکفیلد و تحلیل ویسکوزیته دینامیکی سیالات
مهندس علیرضا آمار محمدی/مشاور و کارشناس ارشد روانکارهای خودرویی و صنعتی