۰
۲
plusresetminus
تاریخ انتشارشنبه ۶ آذر ۱۳۹۵ - ۰۰:۱۸
کد مطلب : ۵۱۶۸۷
خاطرات خواندنی کارمند بازنشسته صنعت نفت

"نفت" انتخاب درست من بود

نزدیک ۲۰ سال از بازنشسته شدنش در نفت می گذرد، اما هنوز دست از فعالیت نکشیده و با حضور در بخش خصوصی ارتباط خود را با این صنعت حفظ کرده است.
"نفت" انتخاب درست من بود
به گزارش آژانس رویدادهای مهم نفت و انرژی " نفت ما " ، مهندس محمود محمودی علمداری در گفت و گوی زیر از خاطراتش در پیوستن به خانواده نفت و سال های خدمت در این صنعت بزرگ می گوید و این که آمدنش به نفت انتخاب درستی بوده و هرگز از آن پشیمان نیست. * جناب علمداری چطور شد به نفت آمدید؟ - شروع کار من در نفت نبود. سال 1346 پس از 6 سال تحصیل در خارج از کشور به ایران آمدم. یادم هست چهارشنبه 28 مرداد بود، فردایش یعنی روز پنجشنبه ساعت هفت صبح در تهران سر قرار کاری رفتم و در کارخانه عالی نصب که متعلق به بخش خصوصی بود، مشغول به کار شدم.   * یعنی حتی یک روز هم بی کار نماندید؟! - بله همین طور است. مایل بودم هر چه سریع تر به سر کار بروم و برای این مسئله برنامه ریزی کرده بودم.   * در خارج از کشور در چه رشته ای تحصیل کرده بودید؟ من در آلمان در رشته مهندسی مکانیک تحصیل کرده بودم و با مدرک لیسانس در این رشته به ایران بازگشتم.   * چطور شد کار اول تان را ترک کردید؟ - در کارخانه عالی نصب حقوق خوبی داشتم، حدودا ماهی 7000 تومان. اما به دلایلی بیرون آمدم. سه تقاضا برای کار دادم، یکی ماشین سازی اراک، دومی ذوب آهن اصفهان و دیگری لوله سازی اهواز. یک هفته بعد از هر سه تای اینها پاسخ مثبت آمد. اراک 3800 تومان حقوق می داد، ذوب آهن 4000 تومان و لوله سازی 4400 تومان. هنوز تصمیم خود را نگرفته بودم که یک روز موقع عبور از خیابان ایرانشهر دیدم شلوغ است. رفتم جلو ببینم چه خبر است، دیدم مردم از پله ها به طرف زیرزمینی می روند و متوجه شدم شرکت نفت استخدام می کند. البته استخدام برای شرکت پخش فرآورده های نفتی بود.   من هم رفتم و مصاحبه دادم. تعداد مصاحبه شوندگان زیاد بود، اما پذیرفته شدم. اولا که مدرک مهندسی مکانیک از آلمان داشتم و دیگر این که به کار در خارج از تهران علاقه مند بودم. خیلی ها می خواستند فقط در تهران باشند.   * آن موقع چند سال تان بود؟ - 30 ساله بودم. حالا باید تصمیم می گرفتم که کجا بروم. نشستم با خودم امتیازبندی کردم: بخش خصوصی 7000 تومان، بخش نیمه دولتی حدود 4000 تومان، شرکت نفت 1700 تومان. با این همه در ارزیابی من نفت بیشترین امتیاز را آورد که البته به دلیل اعتبار، امکانات و خدماتی بود که نفت ارائه می داد.   * هیچ وقت از این انتخاب تان پشیمان نشدید؟ - آن زمان سال 1348 بود و الان که 47 سال گذشته می بینم تمامی محاسباتی که آن روز کردم، تا حدود 95 درصد درست بوده و انتخاب درستی کردم.   * کار در صنعت نفت را در کجا شروع کردید؟ - پس از این که در نفت پذیرفته شدم، قرار شد یک سال در تهران کارآموزی کنم که به 6 ماه تقلیل پیدا کرد و اولین محلی که پس از استخدام در شرکت نفت مشغول به کار شدم، شرکت پخش شیراز بود. حدود یک سال و نیم در شیراز بودم. در سال 1350 به بندرعباس منتقل شدم و در بخش مهندسی تعمیرات شرکت پخش آنجا مشغول به کار شدم. دو سال بعد مجددا به شیراز برگشتم و دو سال شیراز بودم. بد نیست در اینجا خاطره ای را برای تان تعریف کنم که شاید پاسخی باشد به سوال شما که هیچ وقت از کار در نفت پشیمان شدم یا خیر. قصدم این است که اعتبار صنعت نفت را نزد مردم برای تان بگویم.  
پخش از نخستین روزهای تولد صنعت نفت وجود داشته است؛ پخش یا مردم سر و کار دارد، شرکت پخش ویترین نفت است .
سال 1353 در شیراز از خیابانی عبور می کردم، اتومبیل ژیان زرد رنگی پشت شیشه نمایندگی اتومبیل ژیان قرار داشت. از صاحب مغازه قیمت آن را پرسیدم. 17 هزار تومان بود. به او گفتم من الان دسته چک همراهم نیست، بیعانه ای می دهم و فردا می آیم و ماشین را می برم. او که خودرو شرکت نفت را در مقابل نمایندگی دید، گفت اختیار دارید، می توانید ماشین را ببرید بعدا مبلغ را بپردازید و با اصرار سوییج را به من داد و ماشین را به خانه بردم.   * ازدواج هم کردید؟ - بله بعد از این که به سر کار رفتم متاهل شدم.   * چند سال دیگر در شیراز ماندید؟ - دو سال دیگر در شیراز ماندم و بعد از آن به شمال کشور (قائمشهر) رفتم. در شمال به مدت چهار سال مهندس ارشد منطقه بودم. گرگان، ساری، شاهرود و رشت جزو این منطقه محسوب می شد. در سال 1358 به تبریز منتقل شدم.   * چطور شد به تهران نیامدید، خواست خودتان بود یا شرکت؟ - یکی از دلایلی که برای تهران تلاش نکردم این بود که می خواستم شهرهای ایران را ببینم. حضور من در شهرهای بندرعباس، شیراز و قائمشهر، آن هم در شرایطی که برای کارم به توابع اغلب این نقاط سر می زدم باعث شد که بسیاری از نقاط ایران را ببینم.   * در تبریز با چه سمتی مشغول به کار شدید؟ - در تبریز ابتدا مهندس ارشد منطقه بودم. پنج روز قبل از جنگ به من حکم داده شد که مدیر منطقه شوم. منطقه تبریز چندین ناحیه را شامل می شد که از جمله عبارت بودند مراغه، میانه، بستان آباد، جلفا و... اردبیل و اورمیه هم از نظر فنی زیر نظر تبریز بود.   * وظایف شما به عنوان مدیر پخش منطقه تبریز چه بود؟ - وظیفه ما در آنجا پخش و توزیع فرآورده های نفتی بود. با شروع جنگ و با توجه به موقعیت و اهمیت پالایشگاه تبریز در پخش فرآورده های نفتی، این وظیفه حساس تر شد. پالایشگاه تبریز چندین بار از طریق هواپیماهای عراقی بمباران شد. به همین دلیل با کمبود سوخت رو برو بودیم و به جیره بندی متوسل شدیم.   وقتی آژیر حمله هوایی به صدا درمی آمد و جیپ آبی رنگ شرکت با چراغ روشن راه می افتاد، همه اهل محل و کسبه می دانستند که ما درحال رفتن به سمت پالایشگاه هستیم و برای همین راه را باز می کردند.  
* مصرف فرآورده های نفتی در تبریز چقدر بود؟ - قبل از شروع جنگ مصرف روزانه تبریز چهار میلیون و 400 هزار لیتر نفت سفید در روز بود، در حالی که با شروع جنگ و بمباران پالایشگاه، تولید به حدود 400 هزار لیتر رسید. بنا بر این جیره بندی اجتناب ناپذیر بود. به این ترتیب هر خانواده 20 لیتر نفت سفید در ماه دریافت می کرد. در آن هوای سرد آذربایجان و در شرایطی که بیشتر لوازم گرمایی نفت سوز بودند، این مقدار بسیار کم بود. با این همه از آنجا که توزیع عادلانه انجام می گرفت، مردم هیچ اعتراضی نداشتند و نهایت همکاری را می کردند چون تبعیضی وجود نداشت.   * اما ظاهرا هنگام بازنشستگی در تهران بودید؟ - بله، پس از دو سال کار در تبریز و با توجه به فشار و سنگینی کار در سال 1360 به تهران منتقل شدم و در 15 فروردین 1375 با سمت رئیس اداره تعمیرات بازنشسته شدم.   * کمی هم از خاطراتی که از دوران خدمت در بخش های مختلف کشور دارید، برایمان بگویید؟ - البته خاطره بسیار است، اما همان طور که گفتم دورانی که در تبریز بودم و همزمان شد با شروع جنگ همیشه در ذهن من ماندگار است. یعنی زمانی که در مخازن ما در پخش فرآورده های نفتی در تبریز، همه نوع فرآورده از بنزین گرفته تا نفت سفید و گازوییل و نفت کوره وجود داشت و ایمنی این مخازن از اهمیت بسیاری برخوردار بود.   * نفت کوره در آن زمان چه کاربردهایی داشت؟ - نفت کوره در حمام ها و نانوایی ها و کارخانجات سیمان و قند و برق مورد استفاده قرار می گرفت که امروزه در این طور جاها بیشتر از سوخت گاز استفاده می شود. البته هنوز کارخانجات برق سوخت دوم شان نفت کوره است. به هر صورت وقتی آژیر حمله هوایی به صدا درمی آمد، من و همکاران انبار پخش بلافاصله خود را به پالایشگاه می رساندیم، یعنی زمانی که جیپ آبی رنگ شرکت با چراغ روشن راه می افتاد همه اهل محل و کسبه می دانستند که ما درحال رفتن به سمت پالایشگاه هستیم و برای همین راه را باز می کردند. در واقع دیگر نیازی به بوق زدن نبود همه ماشین را می شناختند و می دانستند کجا می رویم.   * از دفتر پخش تا پالایشگاه چقدر راه بود؟ - حدود 10 کیلومتر. ما این مسافت را با سرعت طی می کردیم و چنانچه بمباران یا آتش سوزی اتفاق افتاده بود، سریعا مشغول به کار می شدیم. مواردی داشتیم که خاموش کردن آتش 72 ساعت به طول انجامید. یک بار در حین خاموش کردن آتش تراکتوری از راه رسید. کشنده ای پشت آن قرار داشت که پر از هندوانه بود. هندوانه ها را کنار جاده خالی کرد و رفت. یا خودرویی با بار بیسکویت  می آمد. آنها می دانستند که افرادی که مشغول اطفای حریق هستند، فرصت این که برای تهیه آذوقه بروند، ندارند، بنا بر این به هر طریق ممکن کمک می کردند. احساس همکاری و همدردی عجیبی بود که باید در آن شرایط قرار گرفت تا بتوان آن را درک کرد.   * شما پس از 27 سال خدمت در نفت بازنشسته شدید. بعد از آن به چه کاری مشغول شدید؟ - بعد از بازنشستگی از نفت در سال 1375، در بخش خصوصی فعال بودم و در حال حاضر نیز با شرکتی که در زمینه سوخت رسانی به کشتی ها در خلیج فارس فعالیت دارد، همکاری می کنم. اخیرا نیز تمامی یادداشت ها و تصاویر مربوط به سال های فعالیت خود و همکارانم را در این شرکت در مجموعه ای گردآوری کرده ام که شامل حوادث، خاطرات، انفجار مخزن، سونامی و تصاویر مربوط به مراحل ساخت این پروژه و تاسیسات آن، پمپ بنزین ها، کشتی های سوخت رسان و ... می شود. هدفم این بود که نشان دهم در پشت هر فعالیتی و ردپای تلاش و فداکاری ها و خلاقیت های ده ها نفر از انسان های شریف و زحمت کش را می توان یافت که باید از آنها تقدیر شود.
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی


سید احمد نعیمی
بنام خداوند بخشنده و مهربان-با تقدیم سلام و درود خدمت جناب آقای مهندس علمداری و آرزوی سلامتی و تندرستی برای ایشان و همکاران و با عرض سلام و تشکر فراوان از مدیر محترم و مسئولین کانال خبری نفت ما - با نهایت احترام به استحضار عالی میرساند اینحانب سید احمد نعیمی با مدرک تحصیلی فوق دیپلم علوم اجتماعی از دانشگاه شهید بهشتی تهران (از بدو خدمت) در سن 28 سالگی و در سوم آذر ماه 1363 به استخدام شرکت ملی پخش فرأورده های نفتی ایران درأمدم و قسمتی از دوران خدمتم را در شهرستانها ی مختلف در زمان جنگ تحمیلی بصورت ماموریت در مشاغل گوناگون در شرکت نفت حضور داشته ام و پس ازپایان جنگ ادامه خدمت اینجانب در امور مالی ادارات ستادی تابعه مدیریت امور مالی شرکت پخش فرأورده های نفتی انجام وظیفه نموده ام و با گرید 16 در سمت مسئول کنترل حسابهای حوزه 2 پس از سابقه کار بمدت 32 سال انجام وظایف محوله در کلیه حسابداری ها ی ستادی و ادارات کنترل عملیات مالی مناطق و سندرسی واحدهای امور مالی سرانجام در تاریخ 95/8/1 با مبلغ دریافتی حدود 30میلیون ریال مستمری در تهران بازنشسته گردیده ام. علیهذا برای استفاده از تواناییها و تخصصهای عملی و تجربیات گوناگون در زمینه های سرپرستی ,کنترلی و اجرایی و پیگیری مرتبط با اسناد مالی و صورت وضعیت ها و مطالبات شرکتها و نظارت و کنترل و تطبیق صورت حساب ها و انواع اسناد مغایرت های بانکی و حسابهای نقد و بانک خزانه و نیز تسلط بر ICDL و برنامه های مکانیزه اتوماسیون امور مالی ACC و صدور چک و تاییدیه بانکی و نظارت بر صدور و پیگیری انواع دستور پرداخت ها و تسلط بر برنامه ریزی و تهیه گزارشات مدیریتی در زمینه های اجرایی مالی و حسابداری را که اینجانب در سوابق خویش داشته ام و لذا هم اکنون تمایل و علاقمندی و نیاز خویش را به اشتغال و فعالیت تمام وقت در هر نقطه از تهران و یا هر نقطه ای که مورد نیاز موسسات و یا شرکتها و سازمانها باشد را رسما اعلام می نمایم. تسلط اینجانب در زبان انگلیسی در سطح HIGH INTERMEDIATE می باشد.با تلفن تماس 09121758731 و 09035682200 آماده پاسخگویی و پذیرش انجام خدمت هستم . جناب آقای مهندس علمداری بدینوسیله از جنابعالی و نیز از سایر همکاران ارجمند قدیمی شرکت نفت و مسئولین گرامی درخواست مینمایم در صورت امکان جهت اشتغال اینجانب به منظور استفاده از خدمات و تجربیات و سوابق کاری و نیز به لحاظ عائله مندی و نیاز مالی و خانوادگی اینجانب لطفا در اسرع وقت اقدام فرمایند.منتظر دریافت پاسخ هستم. قبلا از مساعدت و توجهات شما بسیار سپاسگزارم. ارادتمند شما :سید احمد نعیمی -شماره شناسایی 652563 -تاریخ : 95/9/6 -خدانگهدار
مهرداد
من از عمده با سابقه های شرکت نفت ایران گله دارم که چه بد رسمی جا افتاده در این صنعت . استاد ارجمندی که بعد از بازنشستگی تقاضای کار داری سابقه و تجربه شما بسیار بسیار بسیا با ارزش است اما شما بایست در زمانی که در راس امور بودی به تمامی مجموعه خود یا آغوش باز این ترجبه گران بها را انتقال میدادی و به تناسب آن سازمانی چابک تر و کشوری آباد تر در انتظار ما بود و شما بازنشسته با خیال راحت و امنیت مالی به استراحت میپرداختید . چرا در این صنعت درصدی از قدیمی های کم سواد به دنبال تحقیر جوانان با سواد هستند ؟ جرا از انتقال تجربه خود امتناع میکنند ؟ به این نظری که دارم با تمام وجود ایمان دارم که شرایط اینگونه است . البته بنده خودم دوستانی از بهترین های شرکت نفت هم دارم که با تمام وجود هر تجربه داشته باشند را در صورت درخواست انتقال میدهند و ئلی نقض این مورد بسیار است