تا حالا خیلی برای هم تکرار کردهایم که ایران، اقلیمی چهار فصل است. اما بیایید یک بار هم فرض کنیم که ایران فرشی است گسترده که چهار گوشه دارد و البته از هر گوشه موریانهها به آن حملهور شدهاند:
گوشه اول- اقتصاد: این گوشه از فرش آنقدر موریانه دارد که دیگر چیزی از فرش پیدا نیست. ماشاءالله موریانهها هم آنقدر درشت شدهاند که خیلی جرات میخواهد کسی به آنها نزدیک شود. موریانههای کاسب تحریم، موریانههای بانکدار و آیندهدار، موریانههای دلال نفت، موریانههای دارای ردیف بودجه، موریانههای قاچاقچی محترم که هر کدام تعداد معتنابهی نوچه موریانه دارند و همگی مشغول خوردن و بریز و بپاش هستند. این گوشه را که از دست دادهایم و کلا باید بیخیالش شویم!
گوشه دوم- محیط زیست: موریانهها آنقدر حرفهای این گوشه از فرش ایران را خوردهاند که هیچکس نفهمید کی و چطور دریاچه ارومیه خشک شد، چطور مناطق مرکزی کشور دچار فرونشست زمین شد، زایندهرود چگونه بخار شد و فقط یک بستر خشک از آن باقی ماند، شمال ایران که آب از هر جایش فواره میزد چرا دچار بیآبی شد؟، آلودگی هوا چطور تمام شهرهای کشور را فتح کرد، چگونه در طول سال روزهایی با هوای پاک در پایتخت انگشت شمار شدند؟ گرد و غبار چطور غرب و شرق کشور را درنوردید و... ما را بگو که فکر میکردیم باید بیخیال گوشه اقتصاد شویم، در حالی که وضع گوشه محیط زیست خرابتر است.
گوشه سوم – فرهنگ: کتاب از هر چیز دیگری بیشتر مستعد خورده شدن توسط موریانههای محترم است! گوشه فرهنگ از فرش ایران زمانی موریانه پرور شد که کتابهایش را موریانههای سانسور خوردند! البته این موریانهها فقط در بخش کتاب خدمت نمیکردند بلکه در سینما، تئاتر، موسیقی و سایر هنرهای قبیحه هم چنان با سرعت و قدرت کار و تلاش داشتند که به مرور فرهنگی باقی نگذاشتند. وقتی فضای مجازی آمد و دامن گسترد، دید که ای بابا، این گوشه فرش کلا خالی است و چه جایی بهتر از این... فرهنگ هم که بی فرهنگ!
گوشه چهارم – سیاست: خیلی دل و جگر میخواهد که کسی بگوید این گوشه را هم موریانه زده است! نخیر، موریانه جرات نمیکند وارد این گوشه شود. این گوشه دلیرانی دارد که نه تنها از ایران، که از منافع همسایههای عزیزی مثل روسیه هم چهار چشمی مراقبت و محافظت میکنند! با وجود این عزیزان واقعا اصلا موریانه جایی برای عرض اندام ندارد و باید لنگ بیاندازد!