کاش فقط دلار و طلا بود! خبر گرانی این روزها اگرچه بیشتر از هر چیزی در دلار و طلا شنیده میشود و آه از نهاد همه در میآورد که کاش پولی داشتیم و آن را تبدیل میکردیم. مسابقهای راه افتاده و در آن همه برندهاند بجز «پول ملی» کشورمان که در قعر جدول پولهای بیارزش دنیا قرار گرفته است و چنان فاصلهای از رقبا دارد که اصولا هیچ کس نمیتواند به گردپایش برسد!
کاش فقط دلار و طلا بود! خبر گرانی این روزها اگرچه بیشتر از هر چیزی در دلار و طلا شنیده میشود و آه از نهاد همه در میآورد که کاش پولی داشتیم و آن را تبدیل میکردیم. مسابقهای راه افتاده و در آن همه برندهاند بجز «پول ملی» کشورمان که در قعر جدول پولهای بیارزش دنیا قرار گرفته است و چنان فاصلهای از رقبا دارد که اصولا هیچ کس نمیتواند به گردپایش برسد!
به نظر میرسد که در این مسابقه همه کشورها روبه جلو میدوند ولی ما با سرعتی مثال زدنی رو به عقب میدویم و همین است که فاصلهمان با رقبا بیشتر و بیشتر میشود.
در چنین شرایطی البته طبیعی است که گرانی دامن همه چیز را فرا بگیرد ولی هر روز اعلام میشود که یک محصول به طور ویژه و تخصصی گران شده است: یک روز شیر و لبنیات رکورد میزند، یک روز بنزین گران میشود، یک روز از گوشت و مرغ خبرهای ناخوشایند به گوش میرسد، یک روز تخم مرغ گران میشود و آن سوال تاریخی در ذهن مردم به شکل تازهای درست میشود که «اول تخممرغ گران شد یا اول مرغ گران شد»؟!، یک روز ارابههای مرگ و تابوتهای روان در خیابانها یکباره ۲۰ درصد افزایش قیمت پیدا میکند، یک روز قیمت قند و شیرینی کام مردم را تلخ میکند، روز بعد حتی افتتاح حساب در بانکها هم گران میشود تا مردم حتی هوس داشتن حساب بانکی خالی هم نداشته باشند و ...
این میان تنها چیزی که هیچ وقت بالا رفتنی در کارش نیست، درآمد مردم است؛ چه این درآمد حقوق کارگر و کارمند جماعت باشد، چه درآمد صنعتگران و پیشهوران و چه درآمد بیکارانی که همه چیزشان یارانهای است که سالهاست هیچ تغییری نکرده است! این موارد هیچ تغییری در طول سال نمیکند و همه چیز ثابت ثابت است؛ انگار درآمد مردم ما شبیه مردم اکثر کشورهای دنیا همیشه ثابت است و دچار هیچ تورمی نمیشود اما مخارج آنها تورمی بالای ۵۰ درصد دارد و ساعت به ساعت بیشتر میشود و کمر مرد و زن و پیر و جوان را میشکند!