«بخش زیادی از ناترازیهایی که در حوزه انرژی وجود دارد، به خاطر تحریمهاست. تحریمها را اعمال کردند و دست ما را بستهاند و میگویند چرا فلان کار نشده»؛ در میان سخنانی که در این روزها از عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران نقل شده، این سخن میتواند مبنای تازهای برای سیاستورزی کلان کشور باشد. سخنی که به طور شفاف برخلاف نظریههایی است که تحریم را نعمت میداند و سعی دارد پیامدهای حاصل از فشارهای ظالمانه و تحریمهای هدفمند غرب و به طور خاص دولت آمریکا را نادیده بگیرد و بر این اساس هیچگاه به آسیب شناسی و نقد روند سیاستورزی دهههای گذشته نمیپردازد.
علاوه بر این، دو نکته مکمل را باید در کنار این سخنان وزیر خارجه در نظر داشته باشیم: اول این که بخش مهمی از رابطه ناترازی و تحریمها، شاید رابطه مستقیم نباشد اما این به معنی بیاهمیت بودن این رابطه نیست. برای مثال میتوان به تفاوت برداشت گاز از میدان مشترک گازی پارس جنوبی توسط ایران و قطر اشاره کرد.
در سالهای پس از برجام، میزان برداشت از این میدان متعادل شده بود اما در سالهای اخیر و به دلیل تحریمها و مشکلات شکل گرفته ناشی از آن، بازهم تعادل به هم خورده و این قطر است که برداشت بیشتری از این میدان دارد، آن هم در شرایطی که کمبود گاز در کشور سختیهای بسیاری برای مردم و مشکلات عدیدهای برای صنایعی چون پتروشیمی ایران شکل داده است. به این ترتیب ناترازی گاز یکی از حلقه زنجیره زیانهایی است که از تحریم شکل گرفته است. زیانهایی که اصلا قابل چشمپوشی نیست و اتفاقا بسیار قابل توجه است.
نکته دیگر این که تنها توجه به رابطه تحریم و ناترازی، میتواند باعث غفلت از نقش ضعف مدیریت و بیلیاقتیهایی که طی سالهای گذشته و همچنین در حال حاضر، بر ناترازی و ناتوانی در رفع آن دامن زده شود. واقعیت این است که همانطور که تحریمها مانع از توسعه و پیشرفت در کشور است، گماشتن افراد نالایق، بیبرنامه و طفیلی هم آسیبزاست و باعث عقب ماندن از قافله جهانی میشود. اگر مدیری نتواند برنامهریزی برای بحرانهای قابل پیشبینی داشته باشند، در اصل مدیریت او باید شک کرد. زیان باقی ماندن این افراد در مسئولیت بسیار بیش از تحریمهاست و باید برای این موضوع هم فکر عاجلی کرد.
مدیرمسول
علاوه بر این، دو نکته مکمل را باید در کنار این سخنان وزیر خارجه در نظر داشته باشیم: اول این که بخش مهمی از رابطه ناترازی و تحریمها، شاید رابطه مستقیم نباشد اما این به معنی بیاهمیت بودن این رابطه نیست. برای مثال میتوان به تفاوت برداشت گاز از میدان مشترک گازی پارس جنوبی توسط ایران و قطر اشاره کرد.
در سالهای پس از برجام، میزان برداشت از این میدان متعادل شده بود اما در سالهای اخیر و به دلیل تحریمها و مشکلات شکل گرفته ناشی از آن، بازهم تعادل به هم خورده و این قطر است که برداشت بیشتری از این میدان دارد، آن هم در شرایطی که کمبود گاز در کشور سختیهای بسیاری برای مردم و مشکلات عدیدهای برای صنایعی چون پتروشیمی ایران شکل داده است. به این ترتیب ناترازی گاز یکی از حلقه زنجیره زیانهایی است که از تحریم شکل گرفته است. زیانهایی که اصلا قابل چشمپوشی نیست و اتفاقا بسیار قابل توجه است.
نکته دیگر این که تنها توجه به رابطه تحریم و ناترازی، میتواند باعث غفلت از نقش ضعف مدیریت و بیلیاقتیهایی که طی سالهای گذشته و همچنین در حال حاضر، بر ناترازی و ناتوانی در رفع آن دامن زده شود. واقعیت این است که همانطور که تحریمها مانع از توسعه و پیشرفت در کشور است، گماشتن افراد نالایق، بیبرنامه و طفیلی هم آسیبزاست و باعث عقب ماندن از قافله جهانی میشود. اگر مدیری نتواند برنامهریزی برای بحرانهای قابل پیشبینی داشته باشند، در اصل مدیریت او باید شک کرد. زیان باقی ماندن این افراد در مسئولیت بسیار بیش از تحریمهاست و باید برای این موضوع هم فکر عاجلی کرد.
مدیرمسول