در این یاداشت به صورت کوتاه و خلاصه دلایل عدم توسعه کشور ذکر شده است.
۱- منطقه امن
مدیر فقط میخواهد جایگاهش حفظ شود و تصمیم سخت نمیگیرد و وارد منطقه ترس نمیشود.
نتیجه در صنایع:
• پالایشگاه: ادامه خامفروشی و خامسوزی.
• انرژی: تداوم فلرینگ و هدررفت گاز.
• آب و برق: تأخیر در مدیریت هوشمند شبکهها.
۲- منطقه ترس
مدیر آموزش ندیده، از ریسک پروژههای نو میترسد؛ ترجیح میدهد کاری نکند تا اشتباه هم نکند.
نتیجه در کشور:
• پروژههای بهینهسازی انرژی عقب میافتد.
• نیروگاههای سیکل ترکیبی یا تجدیدپذیر جدی گرفته نمیشوند.
• پروژههای انتقال آب، شیرینسازی یا کاهش هدررفت آب نیمهکاره رها میشوند.
۳- منطقه توسعه
اگر مدیر پرورشیافته بود، اینجا یاد میگرفت چگونه منابع محدود را به فرصت تبدیل کند. اما وقتی چنین مدیری نیست؛ کشور در ناترازی دائمی میماند.
نمونهها:
• ناترازی گاز: زمستان با کمبود شدید، تابستان با فلرینگ گسترده.
• ناترازی برق: تابستان خاموشی، زمستان مازاد بلااستفاده.
• ناترازی آب: خشکسالی برای کشاورزی، در عین حال پرت شبکه بالای ۳۰درصد.
۴- منطقه نوآوری
در جهان توسعهیافته، نوآوری یعنی تکمیل زنجیره ارزش:
• نفت =>فرآورده باکیفیت =>پتروشیمی =>صادرات.
• گاز =>خوراک صنایع =>برق پاک =>هیدروژن.
• آب =>هوشمندسازی مصرف => بازچرخانی.
اما در جهان سوم، چون مدیران هیچگاه به این مرحله نمیرسند، کشور در همان چرخه ناکارآمدی میچرخد.
مخلص کلام:
«خامفروشی، خامسوزی، فلرینگ، و ناترازی آب و برق و گاز، همه فرزندان یک پدرند؛ مدیرانی که در منطقه امن گیر کردهاند. جهان سوم همانجاست که مدیرانش به جای نوآوری، به بقا فکر میکنند؛ نتیجهاش هم هدررفت ثروت ملی و عقبماندگی مزمن است.»