در این نوشتار با نگاهی استعاری به ساختار اقتصاد نفتمحور کشور مینگریم، ساختاری که مانند ماشهای حساس در برابر کوچکترین فشارهاست و این فشارها نهفقط بر سیاست و بازار بلکه مستقیماً بر زندگی مردم و بنیان خانوادهها فرود میآید. اقتصادی که بر پایه نفت و منابع اقماری بنا شده یعنی صنعتی متمرکز و وابسته که با هر نوسان بیرونی تعادل درونی خود را از دست میدهد و این بیثباتی به شکل تورم، بیکاری، مهاجرت و فروپاشی آرام روابط انسانی در دل جامعه بازتاب مییابد. در ادامه این نوشتار از دل تجربههای سالها فعالیت حقوقی و مشاورهای نویسنده شما را با بخشی از زخمهای پنهان جامعه ایرانی همراه میکند.
زخمهایی که اگرچه در سکوت رخ دادهاند اما پژواک بلند آنها امروز در خانههای ما طنینانداز شدهاند، سالهاست که در اتاقهای کوچک مشاوره پشت پروندههای سنگین خانوادگی صدای خرد شدن انسانها را شنیدهام صدایی که از هیچجا نمیآید اما تا عمق استخوان آدم را میلرزاند صدایی شبیه شکست یک سکوت طولانی شبیه ترک برداشتن پایههای زندگی!
این صدا پژواک همان مکانیزم ماشهایست که شاید در دنیای دیپلماسی با صنعت نفت گره خورده اما در بطن جامعه در خانههای مردم تبدیل به ماشهای شده که مدام فشار میخورد و قلب خانوادهها را هدف میگیرد. امروز دیگر تورم فقط یک عدد نیست فقط افزایش قیمت دلار و گوشت و اجارهخانه نیست تورم حالا همان دیو بیرحمیست که آرامش را از سفرهها، صمیمیت را از رابطهها و امنیت را از آینده فرزندان گرفته؛ بیکاری دیگر فقط یک بحران اقتصادی نیست بیکاری فروپاشی هویت مردان و زنان سرزمین ماست؛ مهاجرت دیگر یک تصمیم نیست یک فرار است فراری به جایی که شاید بهتر باشد اما همیشه خانه نیست! مهاجرت بریدن از ریشه است خانههایی که بیصدا خالی میشوند پدرهایی که پشت تماسهای تصویری پیر میشوند و مادرانی که برای دیدن نوهشان باید ویزا بگیرند.
در همهی این سالها وقتی پروندهها را ورق میزدم وقتی با چشمهای پر اشک مادران یا بغض فروخوردهی پدران روبرو میشدم میدیدم که این دردها فقط فردی نیست این رنجها اجتماعیست ساختاریست محصول یک اقتصاد معیوب، یک سیاستگذاری بیرحم، یک بیتفاوتی فراگیر جامعهای که صنعت و ثروتش اقماریست؛ یعنی متمرکز بر یک نقطه و آسیبپذیر در برابر فشارهای بیرونی دقیقاً مثل خانوادههایی که تکیهشان فقط بر درآمد یک نفر است یا فقط بر امیدهای واهی در این اقتصاد نفتمحور وقتی فشار بالا میرود ماشه چکیده میشود و اولین قربانی خانواده است ما باید از نو فکر کنیم نه فقط به توسعهی اقتصادی که به بازسازی معنای زندگی به مفهوم خانواده. در جهانی که هر روز بیشتر از هم دورمان میکند باید برای ماندن بجنگیم نه فقط برای زنده ماندن و این مبارزه از شنیدن دوباره آغاز میشود از فهمیدن دردهای همدیگر از بازسازی اعتماد و از مسئولیتی که ما به عنوان مشاور، وکیل، معلم و سیاستگذار یا حتی یک انسان ساده در قبال رنجهای این سرزمین داریم.
هر زخمی که در سکوت بماند درد بزرگتری خواهد شد و هر دستی که برای یاری دراز شود زندگی را میسازد.
مشاور حقوقی و پژوهشگر اختصاصی نفت ما
زخمهایی که اگرچه در سکوت رخ دادهاند اما پژواک بلند آنها امروز در خانههای ما طنینانداز شدهاند، سالهاست که در اتاقهای کوچک مشاوره پشت پروندههای سنگین خانوادگی صدای خرد شدن انسانها را شنیدهام صدایی که از هیچجا نمیآید اما تا عمق استخوان آدم را میلرزاند صدایی شبیه شکست یک سکوت طولانی شبیه ترک برداشتن پایههای زندگی!
این صدا پژواک همان مکانیزم ماشهایست که شاید در دنیای دیپلماسی با صنعت نفت گره خورده اما در بطن جامعه در خانههای مردم تبدیل به ماشهای شده که مدام فشار میخورد و قلب خانوادهها را هدف میگیرد. امروز دیگر تورم فقط یک عدد نیست فقط افزایش قیمت دلار و گوشت و اجارهخانه نیست تورم حالا همان دیو بیرحمیست که آرامش را از سفرهها، صمیمیت را از رابطهها و امنیت را از آینده فرزندان گرفته؛ بیکاری دیگر فقط یک بحران اقتصادی نیست بیکاری فروپاشی هویت مردان و زنان سرزمین ماست؛ مهاجرت دیگر یک تصمیم نیست یک فرار است فراری به جایی که شاید بهتر باشد اما همیشه خانه نیست! مهاجرت بریدن از ریشه است خانههایی که بیصدا خالی میشوند پدرهایی که پشت تماسهای تصویری پیر میشوند و مادرانی که برای دیدن نوهشان باید ویزا بگیرند.
در همهی این سالها وقتی پروندهها را ورق میزدم وقتی با چشمهای پر اشک مادران یا بغض فروخوردهی پدران روبرو میشدم میدیدم که این دردها فقط فردی نیست این رنجها اجتماعیست ساختاریست محصول یک اقتصاد معیوب، یک سیاستگذاری بیرحم، یک بیتفاوتی فراگیر جامعهای که صنعت و ثروتش اقماریست؛ یعنی متمرکز بر یک نقطه و آسیبپذیر در برابر فشارهای بیرونی دقیقاً مثل خانوادههایی که تکیهشان فقط بر درآمد یک نفر است یا فقط بر امیدهای واهی در این اقتصاد نفتمحور وقتی فشار بالا میرود ماشه چکیده میشود و اولین قربانی خانواده است ما باید از نو فکر کنیم نه فقط به توسعهی اقتصادی که به بازسازی معنای زندگی به مفهوم خانواده. در جهانی که هر روز بیشتر از هم دورمان میکند باید برای ماندن بجنگیم نه فقط برای زنده ماندن و این مبارزه از شنیدن دوباره آغاز میشود از فهمیدن دردهای همدیگر از بازسازی اعتماد و از مسئولیتی که ما به عنوان مشاور، وکیل، معلم و سیاستگذار یا حتی یک انسان ساده در قبال رنجهای این سرزمین داریم.
هر زخمی که در سکوت بماند درد بزرگتری خواهد شد و هر دستی که برای یاری دراز شود زندگی را میسازد.
مشاور حقوقی و پژوهشگر اختصاصی نفت ما