نقلقولی از شهید دکتر مصطفی چمران وجود دارد که همه آن را شنیدهایم: «میگویند تقوا از تخصص لازمتر است، آن را میپذیرم، اما میگویم: آنکس که تخصص ندارد و کاری را میپذیرد، بیتقواست.» کسی در تخصص و تقوای دکتر چمران تردیدی ندارد. به همین دلیل هم این سخن او ماندگار شده است. اما ۴۷ سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی بهجایی رسیدهایم که نهتنها بسیارند افرادی که تخصص ندارند و کاری را میپذیرند و خود را باتقوا هم میدانند، بلکه منصوب کنندگان همان بی تخصصها هم یا خود را محق جلوه میدهند یا از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنند و انتصاب نامناسب را به سفارش و توصیه این و آن نسبت میدهند یا با مصلحت توجیه میکنند.
این انتصابات از دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد شروع شد و بهمرور زمان بیشتر هم شد. دو دولت احمدینژاد و رئیسی را دوران اوج این انتصابها باید دانست که صنعت نفت را نیز بینصیب نگذاشت. درواقع بیشترین زیان این انتصابات غیرکارشناسی، آن هم در سطح مدیران عالی، در این دو دوره رخ داد. در دوره ریاست جمهوری مسعود پزشکیان هم با اسم رمز وفاق شاهد هستیم مدیرانی که در ستادهای انتخاباتی جلیلی و قالیباف و ... فعال بودند حکم مدیریت و معاونت و حتی وزارت میگیرند. این البته بهخودیخود، ایرادی ندارد. مشکل از آنجا شروع میشود که اولاً بسیاری از این افراد تجربه و تخصص لازم را ندارند و ثانیاً مدیرانی که حامی پزشکیان بودند و اتفاقاً تخصص و تجربه بهمراتب بیشتری دارند حاشیهنشین ماندهاند!
مصادیق بارز این انتصابات زیاد است و آخرین موردش هم انتصاب آقای سقاب اصفهانی با حکم رئیسجمهور بهعنوان رئیس سازمان بهینهسازی و مدیریت راهبردی انرژی است. سقاب، نه تجربه و تخصصی در حوزه انرژی دارد و نه اصولاً تجربه مدیریتی چندانی دارد! با مرحوم ابراهیم رئیسی از آستان قدس کار خود را شروع کرده و حتی سابقه اداره یک مدیریت جزئی از یک وزارتخانه یا سازمان دولتی را هم ندارد اما ناگهان معاون رئیسجمهور و رئیس یک سازمان مهم و استراتژیک میشود؛ آن هم بدون تخصص و تجربه. ایراد اصلی به پزشکیان وارد است که چنین فردی را منصوب کرده اما سؤال اساسیتر این است که مملکت به چه سمتی رفته که افرادی که تخصص ندارند، مسئولیت میپذیرند و خودشان را باتقوا هم میدانند؟! حداقل آقای سقاب که از یک نهاد مذهبی مثل آستان قدس کارش را شروع کرده، بیشتر از دیگران باید به تقوا اعتقاد داشته باشد و مسئولیتی را که تخصصی در آن ندارد نپذیرد! با این انتصابات، روح شهید چمران بزرگوار هم در عذاب است!
این انتصابات از دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد شروع شد و بهمرور زمان بیشتر هم شد. دو دولت احمدینژاد و رئیسی را دوران اوج این انتصابها باید دانست که صنعت نفت را نیز بینصیب نگذاشت. درواقع بیشترین زیان این انتصابات غیرکارشناسی، آن هم در سطح مدیران عالی، در این دو دوره رخ داد. در دوره ریاست جمهوری مسعود پزشکیان هم با اسم رمز وفاق شاهد هستیم مدیرانی که در ستادهای انتخاباتی جلیلی و قالیباف و ... فعال بودند حکم مدیریت و معاونت و حتی وزارت میگیرند. این البته بهخودیخود، ایرادی ندارد. مشکل از آنجا شروع میشود که اولاً بسیاری از این افراد تجربه و تخصص لازم را ندارند و ثانیاً مدیرانی که حامی پزشکیان بودند و اتفاقاً تخصص و تجربه بهمراتب بیشتری دارند حاشیهنشین ماندهاند!
مصادیق بارز این انتصابات زیاد است و آخرین موردش هم انتصاب آقای سقاب اصفهانی با حکم رئیسجمهور بهعنوان رئیس سازمان بهینهسازی و مدیریت راهبردی انرژی است. سقاب، نه تجربه و تخصصی در حوزه انرژی دارد و نه اصولاً تجربه مدیریتی چندانی دارد! با مرحوم ابراهیم رئیسی از آستان قدس کار خود را شروع کرده و حتی سابقه اداره یک مدیریت جزئی از یک وزارتخانه یا سازمان دولتی را هم ندارد اما ناگهان معاون رئیسجمهور و رئیس یک سازمان مهم و استراتژیک میشود؛ آن هم بدون تخصص و تجربه. ایراد اصلی به پزشکیان وارد است که چنین فردی را منصوب کرده اما سؤال اساسیتر این است که مملکت به چه سمتی رفته که افرادی که تخصص ندارند، مسئولیت میپذیرند و خودشان را باتقوا هم میدانند؟! حداقل آقای سقاب که از یک نهاد مذهبی مثل آستان قدس کارش را شروع کرده، بیشتر از دیگران باید به تقوا اعتقاد داشته باشد و مسئولیتی را که تخصصی در آن ندارد نپذیرد! با این انتصابات، روح شهید چمران بزرگوار هم در عذاب است!

