وقتی یک سازمان بزرگ و قدرتمند بازیچه دست جناحهای سیاسیای شود که هر کدام وقتی دولت را تصاحب میکنند به شکل اتوبوسی افراد و وابستگان فاقد صلاحیت و سابقه خود را به عنوان اعضای هیات مدیره و مدیران عامل شرکتهای وابسته به تامین اجتماعی جای میدهند، انتظار موفقیت داشتن از این شرکتها و در نهایت سازمان تامین اجتماعی واقعا انتظاری غیرمنطقی است.
هیچ یک از داروهای تجویز شده در یک نسخه شامل بیمه تامین اجتماعی نمیشود و تمامی آن را با قیمت آزاد باید بپردازید؛ این تجربه مشترکی است که این روزها بسیاری از مردم آن را به دست آوردهاند. در سالهای اخیر اندک اندک بسیاری از خدمات پزشکی و داروها از شمول بیمه تامین اجتماعی خارج کرده است. از سوی دیگر بسیاری از پزشکان متخصص قراردادی با بیمه ندارند و همین طور عموم بیمارستانهای خصوصی هم بیمه تامین اجتماعی را نمیپذیرند. این روند حالا کار به جایی رسانده است که باید گفت این بیمه فقط برای کاهش اندکی از هزینه پزشکان عمومی و داروهای سرماخوردگی خوب است و بس!
اما روزگاری نه چندان دور، دفترچه بیمه تامین اجتماعی بخش بزرگی از هزینههای سلامت و درمان خانوادههای ایرانی را پوشش میداد. در آن زمان نه نیازی به بیمههای تکمیلی بود و نه نهادهای خاص برای خودشان بیمه مخصوص جداگانه داشتند و حساب خود را از مردم جدا کرده بودند. راستی چه شد که سازمان تامین اجتماعی که از ثروتی مستمر برخوردار است به چنین روزی افتاده که دیگر حتی شایسته نام «تامین اجتماعی» هم نیست. چرا که نه تنها بیمهاش مفید فایده و کافی نیست بلکه حتی در تامین حقوق بازنشستگان و مستمری بگیران هم مانده است و روز به روز بر مشکلات آن افزوده میشود.
ظاهر ماجرا به گونهای است که توقع این وجود داشته که این سازمان روز به روز موفق تر و از نظر اقتصادی پرقدرت تر باشد. در این دههها بخش بزرگی از سرمایه این سازمان –که در واقع سرمایه گذاری حقوق بگیران و بازنشستگان است– به ساخت یا خرید صنایع بخصوص پتروشیمیها اختصاص داده شده است؛ و چه سرمایهگذاریای از این پرسودتر؟! شکل گیری شرکتهای متعدد و هلدینگهای بزرگ بی نظیر در کشور زیر نظر سازمان تامین اجتماعی در سالهای گذشته این نوید را به بازنشستگان بالقوه و بالفعل میداد که میتوانند در دوران سالمندی روزگار بی دغدغه و خوشی را داشته باشند. اما دقیقا برعکس این اتفاق افتاده و حالا سوال این است که چرا؟ چرا چنین وضعیتی شکل گرفته است؟
پس آنرا میتوان در یک کلمه خلاصه کرد: سوء مدیریت! وقتی یک سازمان بزرگ و قدرتمند بازیچه دست جناحهای سیاسیای شود که هر کدام وقتی دولت را تصاحب میکنند به شکل اتوبوسی افراد و وابستگان فاقد صلاحیت و سابقه خود را به عنوان اعضای هیات مدیره و مدیران عامل شرکتهای وابسته به تامین اجتماعی جای میدهند، انتظار موفقیت داشتن از این شرکتها و در نهایت سازمان تامین اجتماعی واقعا انتظاری غیرمنطقی است. این روند که از زمان دولت بی لیاقت احمدینژاد آغاز شده است تا کنون قطع نشده است. یادآوری این موضوع بد نیست که در آن زمان کار به جایی رسیده بود که سعید مرتضوی به ریاست سازمان تامین اجتماعی رسیده بود، و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
در طول سالهای بعد از آن دولت بی لیاقت شاید تلاشهایی برای تغییر این وضعیت شده باشد اما آن تلاشها ناکافی و ناموفق بوده است. مدیران پرتی که به مرور سابقه مدیریتشان افزایش مییافت در کنار مدیران تازه بالا آمده با رابطه بخش اعظم مدیران زیرمجموعههای بزرگ تامین اجتماعی را تشکیل میدادند و نتیجه مستقیم آن همین وضعیتی است که این روزها شاهد آن هستیم.
حالا اگر کسی دغدغه نجات بازنشستگان و مستمری بگیران را دارد، اگر کسی به فکر حقوق بگیرانی است که به مرور بازنشسته میشوند و در سالهای آینده تنها امید و درآمدشان حقوق بازنشستگی است، اگر کسی میخواهد ضعیف ترین اقشار کشور را از هزینههای سرسام آور بیماری نجات بدهد و تامین اجتماعی را به معنی واقعی کلمه برای آنها به وجود آورد، و اگر کسی میخواهد شرکتهای بزرگ بخصوص پتروشیمیها را از سیر قهقرایی خود نجات بدهد و به مسیر سوددهی برگرداند، هیچ چاره ای ندارد جز این که غده سرطانی مدیران نالایق را از بدنه سازمان تامین اجتماعی خارج کند.
شاید اولین قدم، همین دستورالعملی باشد که به تازگی از سوی هیات وزیران تصویب شده تا بر اساس آن مدیران عامل و اعضای هیئت مدیره شرکت های تابع و وابسته صندوق های بازنشستگی اعم از کشوری و لشکری و تأمین اجتماعی و همچنین افرادی که به نمایندگی صاحب سهم در شرکت های مذکور به عنوان عضو هیئت مدیره یا هیئت عامل معرفی می شوند، احراز صلاحیت شوند. اما معلوم است که باید در اجرا جدیتی وجود داشته باشد تا بتوان قدمهای بعدی را هم محکمتر برداشت.
نفت ما پیش از این در گزارشی به بازخوانی این دستورالعمل پرداخته است و نشان داده که در صورت اجرای آن بسیاری از مدیران و اعضای هیات مدیره این شرکتها باید برکنار شوند؛ اما آیا چنین خواهد شد؟!