۰
plusresetminus
تاریخ انتشارچهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۳:۰۲
کد مطلب : ۱۲۶۸۰۵

باید مجسمه نعمت زاده را از طلا بسازیم

سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی تحلیلش از مسایل اقتصادی کشور را بیان کرده و ایده مهمی برای گره زدن مخازن نفتی با توسعه کشور مطرح نموده است. او معتقد است اگر مجلس یازدهم می‌خواهد به کشور خدمت کند، می‌تواند به دولت نزدیک‌تر شود، توان کارشناسی دولت را در خدمت مجلس بگیرد و مجلس را هم در خدمت دولت قرار دهد.
سید حسین مرعشی
سید حسین مرعشی
 کشور ما با تحریم بیگانه نیست. با توجه به واقعیت‌های اقتصادی کنونی، تحریم‌های این دوره را در مقایسه با دوره‌های گذشته، چطور ارزیابی می‌کنید؟ آیا می‌توانید مقایسه ملموسی برای کسانی که از نزدیک با اقتصاد آشنا نیستند ارائه کنید؟
تحریم‌های جدید ایران، تحریم‌های ظالمانه‌ای است که منشاء آن آمریکایی‌ها هستند و خدا، ترامپ را لعنت کند که این همه گرفتاری درست کرد. این تحریم‌ها، بی‌سابقه‌ترین تحریم‌هایی است که در جهان اعمال شده است. این تحریم حتی از تحریم نفت در مقابل غذای دوره صدام حسین در عراق هم شدیدتر است.

 این صحبت شما، مطالعه شده و دقیق است؟
بله؛ در زمان تحریم‌های قبلی که مسبب آن شورای امنیت بود، می‌ترسیدیم که مرحله بعد از آن، نفت در مقابل غذا باشد. صادرات نفت ما در دوره قبلی تحریم‌ها، هیچ گاه از یک میلیون بشکه در روز کمتر نشد. یک میلیون بشکه نفت صادر می‌کردیم و به اندازه نیازهای دارویی و غذایی‌مان، ارز به دست می‌آوردیم. امروز، یک بیستم نیازهای غذایی و ارزی‌مان هم نمی‌توانیم صادرات نفت داشته باشیم.
پس این نکته خیلی مهمی است. نکته دیگری که جا دارد در اینجا اشاره کنیم، باید قدردان همه کسانی که از دوره مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی و در دوران آقای خاتمی، پتروشیمی‌ها و فولادها را برای کشور ساختند، باشیم. اگر جای شما باشم، حتما برای تک تک آن مدیران پرونده درست می‌کنم تا آنها را به مردم معرفی کنم. چه کسانی فولاد کشور را به چنین نقطه‌ای رساندند که امروز بیش از ۵۰-۶۰ میلیون تن سنگ آهن در کشور تولید می‌شود؟ ظرفیت گندله سازی ایران در چه جایگاهی قرار گرفته است، ظرفیت فولاد اسفنجی ما در کجا قرار گرفته است، ظرفیت فولاد مبارکه ما چه وضعیتی دارد و بقیه فولادسازی‌های ما چگونه‌اند؟ بالاخره ظرفیت فولاد ایران، عدد مهمی شده است. پتروشیمی‌های ایران هم همین طور است.
اینها یکی یکی احداث شده‌اند. زمانی که آقای هاشمی، دولت سازندگی را شروع کردند، کل تولید پتروشیمی ایران، یک میلیون تن در سال بود. تولید الان پتروشیمی‌های ایران، بالای پنجاه میلیون تن است. در این چند سال و در شرایط امروز، چیزی که کشور را سرپا نگه داشته، اینهاست. طوری که توانسته‌ایم حداقل نیازهای کشور را با آن تامین کنیم.

این کارها عمدتا در چه دولت‌هایی انجام شده است؟
در دولت آقای هاشمی و دولت آقای خاتمی. مردانی مانند آقای نعمت زاده، آقای محلوجی، آقای بانکی و آقای شکری در این کار موثر بوده‌اند که اگر جای شما باشم، برای تک تک آنها پرونده درست می‌کنم تا به مردم معرفی کنم. اگر قرار باشد در کشور هوشمندانه برخورد شود، باید مجسمه آقای نعمت زاده را از طلا بسازیم و در میدان‌های تهران نصب کنیم. اینها کشور را نیرومند کردند تا بتواند در مقابل تحریم‌های ترامپ بایستد. امروز کرونا و رکود جهانی فشار مضاعفی به کشور وارد کرده است. اقتصاد جهان، وارد مرحله رکود شده است. اگر ما همان حجم صادرات سال قبل را هم می داشتیم، درآمد امسال ما ۴۰ درصد کاهش پیدا می‌کرد، به این دلیل که قیمت کالاها در دنیا افت پیدا کرده است. تا اقتصاد آمریکا به عنوان اقتصاد اصلی، شروع به رشد نکند و اروپا و ژاپن و چین به دنبال آن حرکت نکنند، نمی‌توانیم منتظر شرایط خوبی برای اقتصاد ایران باشیم.

پس چه باید کرد؟
دو تحول باید برای اقتصاد ایران رخ دهد: یکی این که اقتصاد جهانی باید از رکود خارج شود، دیگر این که تحریم‌ها یا رفع شوند یا کاهش پیدا کنند. اقتصاد ایران بدون نفت، اقتصاد قابل اداره‌ای نیست. در دو سال گذشته، حداقل سالی ۵۰ میلیارد دلار درآمد ارزی از دست داده‌ایم. این عدد کوچکی برای اقتصاد ایران نیست. صادرات نفت و درآمدهای ناشی از آن، دو نقش در اقتصاد ایران بازی می‌کند: یکی برای واردات نیازهای صنایع و مواد غذایی و دارویی، تامین ارز می‌کند. دیگر این که بودجه دولت را تامین می‌کند. الان حداقل با کسری ۵۰ درصدی در بودجه مواجه هستیم که باید با اوراق، جبران شود. لذا آینده اقتصاد ایران، آینده‌ای است که حتما باید از این دو بحران عبور کند. یکی این که به لطف خداوند، کرونا فروکش کند تا اقتصادهای دنیا راه بیفتد یا واکسن آن پیدا شود و جامعه، ایمن سازی شود. دوم این که حتما باید تحریم‌ها را مدیریت کنیم و شر آن از سر اقتصاد ایران کم شود.

 با این حساب، شرایط بسیار دشواری پیش رو داریم. چون هیچ اختیاری برای رفع این دو عامل در دست ما نیست. نه رفع مشکل کرونا در دست ماست و نه بحث تحریم. آن چیزی که می‌توانیم با آن از داخل و درون، تا حدودی این شرایط نامناسب موجود را به سمت بهبود پیش بریم، چیست؟
چنین چیزی در تخصص ما لیبرال‌ها! نیست. (با خنده) آنها در تخصص انقلابی‌ها! است. من بلد نیستم.

گفتید در دوره جدید بعد از انتخابات آمریکا، ممکن است فضای جدید گفت‌وگو ایجاد شود. می‌دانیم که چنین چیزی با شرایط کشور ما، کلی اما و اگر دارد. حتی در قضیه برجام که اجماع عمومی در مورد آن چه از نظر مردم و چه از نظر حاکمیت وجود داشت، فرایندی طولانی پیش رو داشت. شما که طی این سال‌ها تجربه کسب کرده‌اید، برای شرایط فعلی چه کارهایی پیشنهاد می‌کنید تا مدیریت را مقداری بهتر کرد؟
نه اینکه هیچ کاری نمی توان کرد. من معتقدم می‌توان کارهایی را انجام داد اما قبل از آن باید بگوییم می‌خواهیم چه کنیم؟ اگر بخواهیم کشور را سرپا نگه داریم، شدنی است. اما اگر بخواهیم توسعه پیدا کنیم، به سادگی شدنی نیست. حتی نگهداری وضع موجود با مشکلات جدی مواجه است. چرا دولت این قدر فشار می‌آورد که صادرکننده، حتما ارز خود را بطور رسمی برگرداند؟ اولا این که گفته می‌شود صادرکننده ارز خود را برنمی‌گرداند، به لحاظ فنی پذیرفته نیست.
هیچ صادرکننده‌ای نیست که ارز خود را برنگرداند. اگر صادرکننده ارز خود را نفروشد، ادامه کسب و کارش متوقف می‌شود. فرض کنید او مواد پتروشیمی را خریده و فروخته است. اگر پولش را نیاورد که نمی‌تواند دوباره مواد پتروشیمی بخرد. اگر کسی ارز پسته‌ای که خریده و صادر کرده است را برنگرداند، نمی‌تواند دوباره پسته بخرد. این که ارز را به آقای دکتر همتی در بانک مرکزی تخصیص دهد یا وارد بازار کند که مردم هم آن را می‌خرند و با آن کالای قاچاق می‌آورند، مسئله این است.
به هر حال، آن کالاها هم مورد نیاز کشور است، هر چند اولویت نیست. اولویت آن چیزی است که آقای دکتر همتی و دولت می‌گوید باید وارد شود. پس نگهداری از اقتصاد ایران در شرایط فعلی، کار سختی است، اما توسعه غیرممکن است. در این شرایط حداکثر می‌توانید رشد اقتصادی یکی دو درصد را تجربه کنید. رشد اقتصادی ۸ درصد که هدف سند چشم انداز بوده است و باید آن رشد بالا را داشته باشیم تا بتوانیم پنج تا شش میلیون نفر فارغ التحصیل بیکارمان را وارد بازار کار کنیم، درآمدها را افزایش دهیم و روند فقیر شدن اکثریت مردم را به روند ثروتمند شدن تبدیل کنیم، به این سادگی محقق نخواهد شد. برای محقق شدن اهداف بلندی که در سند چشم انداز ایران آمده است، هم باید تحریم‌های نفتی رفع شود، هم روابط ما عادی شود. البته اینها کافی نیست و این طرف هم کار را باید دست کاردان‌هایش بسپاریم.
ضرورت اول، عادی شدن روابط ایران با جهان صنعتی است و ضرورت دوم، منابع انسانی است. اگر قرار باشد با همین روند و آفتی که دچارش بودیم و هستیم که همان تقسیم کردن آدم‌هاست پیش رویم، به توسعه دست نخواهیم یافت. این که آدم‌ها را تقسیم کنیم به اینکه آیا جمهوری اسلامی را قبول دارند یا خیر؟ آنهایی که قبول ندارند را کنار بگذاریم. بعد، از میان آنها که جمهوری اسلامی را قبول دارند، اصلاح‌طلبان را حذف کنیم. سپس، از میان اصولگرایان هم کسانی که ساکت فتنه بودند را کنار بگذاریم. همینطور، کسانی که چند تابعیتی هستند را هم از فهرست خط بزنیم و... و. اگر این طور شروع به تخصیص دادن نیروها و منابع انسانی که رکن مهم توسعه هستند، بکنیم، راه به جایی نخواهیم برد. با چنین تقسیم‌بندی‌هایی نمی‌توان کاری کرد.
وضع امروز ما طوری است که اگر همه اصلاح‌طلبان، همه اصولگرایان، همه پایداری‌ها و غیر پایداری‌ها، حتی همه آنها که جمهوری اسلامی را قبول ندارند، همه ایرانی‌هایی که خارج از  کشور زندگی می‌کنند، همه کسانی که چندتابعیتی هستند، اگر همه به صحنه بیایند، حریف مسائل ایران نمی‌شوند. مسائل ایران، بسیار بزرگ و مهم است که باید به آن توجه کرد.
عامل سوم هم بحث توجه به مزیت اقتصاد ایران است. اقتصاد ایران منهای نفت و گاز، هیچ مزیتی ندارد. هر کسی به شما گفت که ایران ثروتمند است، حرف غیر واقعی زده است.

حتی در بخش معادن؟
بله. ما غیر از نفت و گاز، ثروت مهم دیگری نداریم. وضع‌مان در نفت و گاز هم این طور است که اگر روزی به سهمی که قبل از سال ۵۶ از بازار نفت داشتیم، یعنی به ده درصد از بازار جهانی نفت برسیم و روزی ده میلیون بشکه نفت صادر کنیم، در گاز هم به ظرفیت حداکثری استخراج و مصرف و صادرات روزانه ۲.۵ میلیارد متر مکعب در روز برسیم، حتی آن هم هدفی نیست که اگر سرمایه گذاری‌های صنعتی مهم نکنیم، بتوانند ما را ثروتمند کنند.
سرانه تولید ناخالص داخلی اسمی امروز ما، چیزی حدود چهار هزار دلار است. سرانه تولید ناخالص داخلی ترکیه، الان ۹ هزار دلار است. سرانه تولید ناخالص داخلی عربستان ۲۵ هزار دلار و برای امارات، ۵۰ هزار دلار است. این عدد در قطر، ۹۰ هزار دلار است. ما در بهترین حالت که بتوانیم به تمام ظرفیت‌های نفتی و عدد ۱۰ میلیون بشکه در روز برسیم، سرمایه‌گذاری کنیم و بتوانیم بفروشیم، ۲ میلیارد و ۵۰۰ میلیون متر مکعب هم گاز تولید کنیم، تولید سرانه ناخالص داخلی ما از چهار هزار دلار به هفت هزار دلار خواهد رسید. این عددی نیست که کار مهمی برای ایران انجام دهد. برای ایران، منابع انسانی مهم هستند که با اتکا بر منابع نفت و گاز، سرمایه گذاری می‌کنند.
این را هم بگویم که یکی از پتانسیل‌های ایران بعد از نفت و گاز، زمینه سرمایه گذاری است. مثالی می‌زنم. اگر امروز، اقتصادی مانند اقتصاد آلمان که پیشرو اقتصاد اروپاست دچار رکود شود، برای خروج از رکود باید چه کاری کند؟ آلمان جز صادرات، نمی‌تواند به چیز دیگری فکر کند. اگر بخواهد مترو بسازد، مترو دارد. اگر بخواهد سد بسازد، همه سدهایش ساخته شده است. اگر بخواهد اتوبان بسازد، اتوبان دارد، فولاد دارد. پس تنها باید صادراتش را توسعه دهد و هیچ راه دیگری ندارد.
وضعیت ایران چطور است؟ اگر همه ما در صحنه باشیم و همه با هم کار کنیم، این حذف‌ها و مخالفت‌ها و تقسیم بر دو شدن‌هایی که توضیح دادم را کنار بگذاریم، توسعه زیرساخت‌ها از الان تا بیست سال آینده، زمینه اشتغال و توسعه را فراهم می‌کند. اما منابع می‌خواهد که از نفت تامین می‌شود. این نکته‌ مهمی در اقتصاد ایران است.
اینکه همیشه با نگاه منفی به نفت می‌نگریم چون نفت را فروخته‌ایم و دو استفاده از آن برده‌ایم: یکی آن را به بودجه دولت برده ایم و دولت را قدرتمند کرده ایم. دولت هم رانتی و بی نیاز از مردم شده است و به مردم و مالیات تکیه نکرده است. حتی ممکن است استبدادی هم عمل کند.
این اتفاق موجب گسترش دیوان‌سالاری در ایران شده  که ناکارآمد است، چون خودش دخل و خرج نمی‌کند. پول مفتی به او می‌دهند، می‌خورد و کار مردم را لنگ می‌کند. هر کدام از این ادارات که گسترش پیدا کرده‌اند، تبدیل به مانع شده‌اند.
دومین کاری که با پول نفت کرده‌ایم، این بوده است که جنس آن از دلار بوده و دولت ما به ریال نیاز داشته است. وجود آن منجر به افزایش نقدینگی شده و ذخایر بانک مرکزی اضافه شده است، دولت، ریال آن را گرفته است، نقدینگی تقویت شده و تورم درست کرده است. گاهی هم موفق شده‌ایم ارز را به واردکنندگان بفروشیم، آنها هم واردات بی رویه انجام داده‌اند و تولید داخل را تحت تاثیر قرار داده‌اند.

 پس راه حل چیست؟
به نظرم الان مقطع خیلی خوبی است تا به روش دیگری عمل کنیم، بگوییم تولید نفت ایران تا چهار میلیون بشکه و صادرات تا دو و نیم میلیون بشکه طبق روال قبلی برای دولت باشد. دولت آن را وارد بودجه کند، ۹۰ درصدش را صرف هزینه‌های جاری و ۱۰ درصد را صرف هزینه‌های عمرانی کند.
هزینه‌های عمرانی هم در پروژه‌های کوچک کم بازده و خدمات مصرف شود. این کار دولت است. اگر قرار است از چهار میلیون بشکه بالاتر تولید کنیم و به پنج، شش یا هفت میلیون بشکه تولید نفت برسد، درآمدهای جدید نفتی را با پروژه‌های توسعه گره بزنیم. مثلا راه آهن‌ سریع السیر برقی ایران باید شبکه‌ای باشد که از مرز بازرگان به تهران بیاید و به مشهد، بجنورد، مازندران و اردبیل برود. از تهران هم به قم و اصفهان و شیراز برود. یک خط هم به اهواز و کرمانشاه برود. خط دیگری هم به کرمان و زاهدان برسد. تمام شبکه سریع السیر برقی راه آهن ایران با سرعت ۳۵۰ کیلومتر در ساعت را از نو بسازیم.
این پروژه به چه میزان پول نیاز دارد؟ ۵۰ میلیارد دلار. برای تامین آن، یک حوزه نفتی ۲۰۰ هزار بشکه‌ای اختصاص می‌دهیم، یک مناقصه بین‌المللی برگزار می‌کنیم. هر کس این پنجاه میلیارد دلار پروژه را برمی‌دارد، این حوزه نفتی را هم باید توسعه دهد و به مدت ۲۰ سال نفت استخراج کند و پول خود را از آن برداشت کند. باید نفت را با توسعه، گره بزنیم. یک پکیج (بسته) برای مترو شهرها، یک پکیج برای فاضلاب شهرها، یک پکیج برای تکمیل شبکه‌های آبیاری، سد و آبخیزداری کشور، یک پکیج هم برای اتوبان‌های کشور و یک پکیج برای توسعه فرودگاه‌ها و هواپیمایی کشور در نظر بگیریم. اینها قابل دسترسی است.
نیروی انسانی، طرح‌های مناسب و با اتکا به نفت، موجب توسعه می‌شود، اما نه نفتی که وارد بودجه شود. نفتی که وارد سرمایه گذاری شود، می‌تواند این کار را انجام دهد. اینها مزیت‌های واقعی ایران است که می‌توانیم به آن تکیه کنیم و ایران را بسازیم.
اگر می‌خواهیم این کارها را انجام دهیم، شغل و درآمد درست کنیم و ایران را بسازیم، پی‌ریزی ایران مدرن داشته باشیم که افتخار شیعه باشد، افتخار ایرانی باشد، افتخار انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی باشد، اینها نیاز به روابط عادی دارد. از درون شرایط تحریم و جنگ سرد با دنیا، چیزی درنمی‌آید. البته حتما باید به منابع داخلی خودمان توجه کنیم.

  نقش بورس را در توسعه ایران چگونه می‌بینید؟
می‌توان در بورس هم کارهایی انجام داد. از نظر من دولت در سه چهار ماهه اخیر، اشتباه بزرگی انجام داد که اجازه داد درآمدهای قمارگونه در بورس حاصل شود. هرگز اقتصاد ایران توجیه نمی‌کند که بورس، ظرف سه ماه، ۲۵۰ درصد رشد کند.
این با اقتصاد واقعی فاصله دارد. هیچ کسب و کاری در ایران نمی‌توانید پیدا کنید که سالانه ۲۵ درصد به شما سود دهد. چطور بورس می‌تواند ظرف سه ماه، ۲۵۰ درصد سود بدهد؟ دو احتمال بیشتر ندارد. یا حباب است که در جایی می‌ترکد و گرفتاری درست می‌کند، یا تخلیه تورم در بورس است.
سرمایه گذاری‌های قبلی با دلار هزار تومان، دو هزار تومان و سه هزار تومان است که الان با دلار ۱۸ هزار تومان محاسبه می‌شود و ارزش جایگزینی آن قرار می‌گیرد. اگر این طور هم باشد، تخلیه تورم در بورس باید طی دوره سه ساله، خودش را نشان دهد.
دولت نباید اجازه می‌داد این اتفاق رخ دهد. اما خیلی خوشحال شد و فکر می‌کرد سرمایه، وارد تولید می‌شود. چه اتفاقی افتاد؟ مگر کسی می‌تواند رابطه بین بازارها را منکر شود؟ نمی‌شود ظرف سه ماه، ۲۵۰ درصد به ارزش سهام شما در بازار بورس اضافه شود، اما مسکنی که من دارم، رشد نکند. سراغ بازار مسکن هم می‌آید و به نقطه‌ای می‌رساند که اجاره نشین‌ها را گرفتار می‌کند.
سراغ بازار خودرو هم می‌رود و آن را به نقطه‌ای می‌رساند که خودرو تیبا را باید با قیمت صد میلیون تومان خرید و فروش کنید. به بازار ارز هم می‌رود و آن را تحت تاثیر قرار می‌دهد. اینها واقعیت‌های اقتصاد است. اگر اقبال به بازار بورس جدی شد، دولت می‌توانست دامنه تغییرات را از پنج درصد در روز به تدریج کاهش دهد و به نیم درصد در روز برساند. این طور شود که اگر بانک‌ها سالی ۱۵ درصد بهره می‌دهند، دولت اجازه دهد در بورس تا سی، سی و پنج یا چهل درصد سود ببرند. تا هم اقبال به بازار بورس جدی شود و هم بورس، باقی بازارها را خراب نکند و انتظارات غیرواقعی در اقتصاد ایجاد نکند.
این شرایط، قابل مدیریت کردن بود. هم دامنه تغییرات را می‌شد مدیریت کرد، هم عرضه‌های جدید داشت. می‌توانست حداقل هزار میلیارد تومان پول از بازار بورس به پروژه‌های توسعه ببرد.
 اتفاقی که الان افتاده، این است که اینها با هم معامله می‌کنند، بدون این که هیچ اتفاق جدیدی در صنعت رخ داده باشد، بدون این که پول جدیدی وارد صنعت شده باشد، سطح بازار را بالا آورده است. این بازار که توسعه پیدا کرد، بقیه بازارها را هم تحت تاثیر قرار داد.
 البته عرضه‌های اولیه، همچنان ادامه دارد.

  با توجه به بی‌سابقه‌ترین تحریم‌هایی که اشاره کردید، به‌خصوص پس از این که برجام دچار مشکل شد، ارزیابی شما از عملکرد دولت چیست؟
 همین که دولت با پنجاه درصد کسر بودجه، حقوق‌هایش را پرداخت می‌کند و هنوز بحرانی در پرداخت‌های دولت پیش نیامده مهم است. دولت با استفاده از اوراق در جهت حفظ وضع موجود، کارهای خوبی انجام داده است.

  در این شرایط، ارزیابی شما از مجلسی که در آغاز دوره جدید قرار دارد، چیست؟
 اصولا هیچ مجلسی در دنیا نمی‌تواند کار مستقلی انجام دهد. دولت‌هایی موفق هستند که بتوانند مجلس را خوب، به کار بگیرند و نیازهای خود را از طریق مجلس برطرف کنند.

   نظرتان درباره طرح آقای قالیباف که می‌خواهد اقتصاد را بهسازی کند، چیست؟
من در دو دوره پنجم و ششم نماینده مجلس بودم و بعد از آن هم فعالیت‌های مجلس را دنبال می‌کنم. مجلس اساسا در موضعی نیست که بتواند مستقل از دولت، کار مهمی برای کشور انجام دهد. اگر مجلسی بخواهد به کشور خدمت کند، باید مکمل دولت باشد، بدون توجه به گرایش‌های سیاسی. کسی که قدرت کارشناسی دارد، ارزیابی روشن از امکانات و منابع کشور دارد، دولت است. اگر مجلس یازدهم می‌خواهد به کشور خدمت کند، می‌تواند به دولت نزدیک‌تر شود، روابط بهتری را پی‌ریزی کند و کارشناسی دولت را در خدمت مجلس بگیرد، مجلس را هم در خدمت دولت قرار دهد. همکاری مجلس و دولت می‌تواند کارساز باشد اما کسی نمی‌تواند مستقل از دولت، مسئله مسکن، اشتغال و صادرات را حل کند. کشور در شرایط امروز، مشکلات کاملا واقعی دارد. شاید همکاری میان مجلس و دولت بتواند این مشکلات واقعی را برطرف کند.

نظرتان درباره اقدام مجلس در ندادن رای اعتماد به وزیر پیشنهادی صمت چیست؟
با توجه به زمان کوتاهی که تا پایان دولت مانده و با توجه به اینکه آقای مدرس خیابانی سه ماه در سمت سرپرستی وزارت صنعت معدن و تجارت انجام وظیفه کرده بودند، تصور من این بود که مجلس زمینه ادامه خدمت ایشان را فراهم کند. اطلاعاتی در این خصوص ندارم که آیا آقای رئیس جمهور تعامل و رایزنی درباره رای به وزیرشان با مجلس کرده بودند یا نه؛ ولی به نظر من شرایط کشور به گونه‌ای است که باید امروز وزیر می‌داشتیم. ما هم در بخش صنعت و هم تجارت مشکلات زیادی داریم و متاسفانه سخت‌ترین روزهای اقتصاد را می‌گذرانیم، هم به لحاظ تحریم‌ها، هم کمبود منابع و هم شرایط سختی که بیماری کرونا ایجاد کرده است. از همین رو ضرورت‌ها قابل فهم و درک است و باید تعامل بیشتری بین مجلس و دولت باشد. با این حال به نظر می‌رسد اکثریت مجلس درباره آقای مدرس خیابانی قانع نبودند. فکر می‌کنم باید الان دیگر باید از این موضوع عبور کنیم، دولت زمان زیادی دارد و زمان سرپرستی هم سپری شده و قاعدتاً باید با لحاظ سلیقه مجلس، فرد جدیدی را معرفی کنند. البته پذیرش افراد هم شرط است، چون بسیاری از کسانی که توانایی اداره چنین سمتی را دارند، اهل ایثار نیستند تا برای یک دوره کوتاه ۹ تا ۱۰ ماهه سکان این وزارتخانه را در اختیار بگیرند و این زمان به سرعت سپری می‌شود. اگر هماهنگی با مجلس انجام نشده، نقص سیستم دولت است و اگر هماهنگی‌ها انجام شده و مجلس به ضرورت‌های زمان توجه نکرده، نقص متوجه مجلس است. در هر حال گرچه رای ندادن به وزیر پیشنهادی حق قانونی مجلس است، اما رای ندادن به وزیر پیشنهادی صمت خبر خوبی در این شرایط نبود و با مصلحت کشور فاصله داشت.

 همیشه شاهد بوده‌ایم که سال آخر دولت‌ها با افزایش فشارها و نارضایتی‌ها همراه بوده است. شاید خیلی‌ها هم با نگاه به انتخابات آینده، این فشارها را بیشتر می‌کنند و برای دولت فعلی، تحریم‌های بیسابقه هم مزید بر علت شد. در موقعیت فعلی، تحلیل شما در مورد تخریب‌ها علیه دولت چیست؟ با توجه به تحرکات در مجلس و رهنمودی که مقام معظم رهبری دادند که دولت باید تا روز آخر با قوت به کارش ادامه دهد، چه راهکاری را برای وضعیت فعلی مناسب‌تر می‌دانید؟
شخصا با دوستانی که مخالفان را خیلی مهم تلقی می‌کنند، موافق نیستم. قرار نبوده که مخالفان برای موفقیت دولت، تلاش کنند، همه چیز را آماده کنند تا من برنامه‌ای را پیش ببرم. مخالفان، مخالف بوده‌اند، همیشه هم مخالفت می‌کرده‌اند. تجربه شخصی من این است که مخالف، نیروی خیلی خوبی است. در دوره‌ای که جوان بودم و استاندار کرمان شدم، قاطعانه می‌گویم خدمتی که مخالفانم به من کردند، دوستانم به من نکردند.

 آیا مشکلات را گردن آنها می‌انداختید؟
نه، مشکلات را گردن کسی نمی‌انداختم. این که آنها با من مخالفت می‌کردند، مرا نیرومند می‌کرد، من را در کاری که می‌خواستم انجام دهم، مصمم می‌کرد. وجود مخالف اصلا بد نیست. اگر مخالف بد بود، خداوند در کنار انسان، شیطان را قرار نمی‌داد. بالاخره حتما او خاصیتی داشته است که خداوند او و نیروهای شر را در مجموعه خلقت تعبیه کرده است. نیروهای شر هم خوب هستند. ما در دولت آقای هاشمی که حتی از دولت آقای خاتمی هم به ما نزدیک‌تر بود، تا روز آخر هم مشکلی نداشتیم.

منظورتان این است که مشکلات شما ناشی از مخالفان شما نبود؟
ما در دولت آقای هاشمی در سال ۷۴ توانستیم خودمان انتقال قدرت را مدیریت کنیم. با شکل‌گیری کارگزاران و تشکیل مجلس پنجم، مجلسی کاملا متفاوت از مجلس چهارم که ضد آقای هاشمی بود دایر شد. آقای ناطق نوری با توجه به شکستی که در انتخابات سال ۷۶ داشت، مقدار زیادی هم از آقای هاشمی و هم از ما دلخور بود. اما ما توانستیم در مجلس پنجم و قبل از پایان ریاست جمهوری آقای هاشمی، یکی از جلسه‌های مجلس را به آقای هاشمی و تجلیل از سردار سازندگی اختصاص دهیم. این اتفاق افتاد. بعد از آن هم توانستیم انتخابات بعد از آقای هاشمی را مدیریت کنیم. آقای خاتمی رئیس جمهور شد در حالی که ایشان، امتداد دولت آقای هاشمی تلقی می‌شد. حداقل این بود که ایشان هم معتقد و مصمم به توسعه اقتصادی و ادامه راه آقای هاشمی بود و توسعه سیاسی و فرهنگی را هم به آن اضافه کرد.
اما در دوره دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی، انتخابات مجلس هفتم رقم خورد. اگر در شرایط استقرار دولتی، یک مجلس مخالف با آن روی کار بیاید، کارش سخت خواهد شد همانطور که مجلس هفتم در دوره دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی متولد شد. در دوره دوم آقای دکتر روحانی هم مجلس یازدهم مستقر شده است. مجلسی که اگر هدایت رهبری نبود، دولت را در این یک سال، خیلی تحت فشار قرار می‌داد.
 از نظر من، دولت در شرایط پایداری قرار دارد. توصیه من این است که در یک سال باقیمانده هم، آقای دکتر روحانی بتوانند با حفظ ارتباط صمیمانه خود با مقام معظم رهبری، آرامش را برای دولت به ارمغان آورند. کار دولت بدون حمایت رهبری، سخت خواهد شد.
به هر حال تقریبا برای همه روسای جمهور کشور، گذراندن سال آخر خیلی دشوار بوده است و امیدواریم این یک سال آخر دولت آقای روحانی هم با موفقیت طی شود.

منبع: ایرنا 
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی