در کتاب «تُحف النفت والجنوب» در میان قصه های بس شیرین همی قصه های بسیار ببودی که عبرت را از آنها به چنگ میآوردی و زبان در کام به حیرت وامی داشتی که چگونه یاران غار در پستوی اطاق نجوا گویند که اگر درز نمودندی کارکنان را مدیریت ننمودندی.لاجرم هرچه بیرون آید را با تطمیع و یا تهدیدبابکان وبی بکان و اوبکان به هیچ فروافکندی . دست وی بگرفتی که چگونه است ای فامیل!