۷
۴
plusresetminus
تاریخ انتشاردوشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۰ - ۰۹:۲۷
کد مطلب : ۱۴۱۹۳۰
مروری بر حاشیه های پتروشیمی امیرکبیر؛

 مدیرعامل بانک رفاه چگونه ارزش های سازمانی امیر کبیر را تخریب کرد؟

سودابه حشمتی پور
«خدا جای حق نشسته» جمله ای دلنشین و امیدبخش برای دوره بی پناهی و ناامیدی. کسی که با انتشار فیش های جعلی چند مدیر با آبرویشان بازی کرد و کشور، مسئولان، مردم و رسانه ملی را به بازی گرفت اما با هوشیاری عبدالملکی وزیر رفاه از کار برکنار شد. 
 مدیرعامل بانک رفاه چگونه ارزش های سازمانی امیر کبیر را تخریب کرد؟
 به گزارش آژانس رویدادهای مهم نفت و انرژی"نفت ما "،  قدری به عقب برگردیم، داستان از عزلی عجیب از یک طرف و انتصابی بسیار عجیب تر از طرف دیگر در پتروشیمی امیرکبیر که حدود سه ماه پیش بوقوع پیوست و یک بنگاه اقتصادی و یک وزارتخانه را به حاشیه برد، آغاز می شود؛ داستان داستانِ شبیخون سازمان یافته یک باند به مجموعه مهم اقتصادی کشور است، داستان داستانِ بازی با سرنوشت یک شرکت مهم پتروشیمی کشور است که سال گذشته حدود ۴۰۰ میلیون دلار ارز وارد کشور کرده است.
داستانِ کهنه باندبازی و انتصابات شبکه ای سیاسی و حتی فاسد است که سالهاست گریبان بنگاه های تخصصی کشور را گرفته و بسیاری از آنها را به خاک سیاه نشانده است. داستانِ کوتوله هایی است که به کمک لابی و بده بستان های پشت پرده فرصت پیدا میکنند بدون کوچکترین شایستگی به بالاترین و حساس ترین پست های اجرایی کشور دسترسی پیدا کنند، داستان کسانی است که برای حفظ صندلی نه از تحریف و تخریب ابا دارند و نه از جعل و ریختن آبروی مردم، نه تشویش اذهان عمومی برایش مهم است و نه سلب اعتماد ملی!
اما با مرور اتفاقات دو‌ماه گذشته می توانیم ادعا کنیم للگانی مدیرعامل بانک رفاه حداقل سه  پیام مخرب زیر را به جامعه،صنعت و ذینفعان پتروشیمی امیرکبیر صادر کرده است:

پیام مخرب اول:عملکرد و سلامت مدیران مهم نیست
داستان از این قرار است که “اسماعیل للگانی”مدیرعامل پرحاشیه بانک رفاه که تحرکات و رفتارهای عجیب، چندگانه و چندوجهی او در میانه بازی اصولگرایان و اصلاح طلبان در زمان انتخابات ریاست جمهوری از او تصویری مبهم و فرصت طلب به نمایش گذاشت، با مشارکت یک شبکه و فریب دادن وزارت رفاه، مدیرعامل پتروشیمی امیرکبیر را که در سال ۹۹ بعنوان موفق ترین مدیر وزارت رفاه در بین ۴۰۰ شرکت از نظر جهش تولید و سودآوری انتخاب شده بود را برکنار کرد و در اقدامی حیرت آور و حاشیه ساز یکی از دوستانش به نام “محمد بهمئی” را با پیشینه ای عجیب و بدون حتی یک روز سابقه در پتروشیمی به عنوان سرپرست منصوب کرد.
عزل مدیرعامل امیرکبیر و انتصاب بهمئی یک پیام بسیار مخرب را به جامعه، صنعت پتروشیمی و کارکنان پتروشیمی امیرکبیر منتقل کرد، این پیام آن بود که برای بانک رفاه عملکرد و سلامت مدیرانش مهم نیست بلکه شرط انتصاب و رشد کارکنان رفاقت و لابیگری سیاسی است. این پیام به خودی خود نشان دهنده فروپاشی اصول اولیه مدیریت و اخلاق حرفه ای در یک بنگاه است. این عزل و نصب در همان روز با اعتراضات گسترده مسولان اجرایی، سیاسی و نظارتی استان خوزستان مواجه شد تا جایی که عبدالملکی وزیر رفاه فورا حکم بهمئی را ملغی کرد اما با این وجود بهمئی با حمایت قاطع للگانی که تا دقیقه نود ادامه داشت بیش از دو ماه به حاشیه سازی های خود ادامه داد. 

پیام مخرب دوم: ما سهامداری حاشیه ساز هستیم/ تخریب کثیف یک ابزار مدیریتی است برای حذف رقیب
وزارت رفاه علی جابری را  بجای بهمئی به بانک معرفی کرد اما للگانی از صدور حکم مدیرعاملی جابری امتناع کرد و بلافاصله فیش های جعلی حقوقی جابری منتشر شد و کل کشور را تحت تاثیر قرار داد. در اینجا بود که پیام مخرب دوم از طرف بانک به مخاطبین صادر شد، پیامها این بود: ما برای حذف رقیب، کثیف ترین ابزارها را به کار می بریم. به عبارتی سهامداری که باید الهام بخشی کند و حامل پیام های تعالی ساز برای سازمان خود باشد تبدیل شد به سهامدار مخرب ارزش‌های سازمانی و ترویج دهنده ناهنجاری سازمانی.

پیام مخرب سوم:ما وفاداری و دغدغه سازمانی نداریم
اما بالاخره روز شنبه بهمئی بطور رسمی از سمت سرپرستی پتروشیمی امیرکبیر رفت و یدالله مصدقی فر جایگزین او شد تا پتروشیمی امیرکبیر که بیش از دو ماه است با حاشیه سازی مواجه شده بود را به مسیر اصلی خود برگرداند. اما اینجا جای یک سئوال بزرگ باقیست؛ چرا این حاشیه فرسایشی بیش از دو ماه به درازا کشید؟ چرا با وجود اینکه حکم بهمئی همان روز اول لغو شد اما او دو ماه بر سر کار ماند تا این همه خسارت سازمانی ‌و ملی به بار بیاورد؟ چرا بانک در مسیر برکناریش تا دقیقه نود سنگ اندازی و مقاومت کرد؟ چرا و به چه قیمتی اینگونه با اعتبار و برند پتروشیمی امیرکبیر و بانک رفاه بخاطر منافع شخصی بازی شد و شرکت را انگشت نما کردند؟

امیرکبیر؛یک مورد مطالعاتی
اکنون با مرور اتفاقات سه ماه گذشته در پتروشیمی امیرکبیر یک سوال بزرگ در ذهن نقش می بندد که پاسخ به آن نه تنها وزن و ‌کیفیت مدیریتی متولی این عزل و نصب را مشخص میکند بلکه از طریق آن می‌توان به ریشه برخی فسادها، آسیب ها و ناکارآمدی های مدیریتی کشور نیز پی برد. آن سوال مهم این است: “للگانی” دقیقا بر اساس چه ویژگی ها، شایستگی ها و شاخص هایی “محمد بهمئی” را به عنوان مدیرعامل یکی از مهمترین پتروشیمی های کشور انتخاب کرد؟
واکاوی داستان امیرکبیر یک مورد مطالعاتی بسیار عالیست برای نهادهای نظارتی و مسئول تا بهتر دریابند شبکه ها و باندهای فساد چگونه عمل میکنند؟ چگونه مدیران سالم و‌ توانمند را حذف و سناریوها و انتصابات فسادآلود را در کشور طراحی و‌ اجرا می کنند؟ چگونه و با چه پشتوانه ای جرأت می کنند با جعل و فریبکاری کشور را بهم بریزند؟ چگونه رسانه های اجاره ای را در راستای اهداف پلید خود به خدمت می گیرند؟چگونه با جعل، شبنامه نویسی و پرونده سازی تلاش میکنند از ورود افراد صاحب صلاحیت و شایسته به عرصه مدیریت کشور جلوگیری کنند؟ چگونه برخی از مهمترین مقامات و‌ مسولین عالی رتبه سیاسی، نظامی و مذهبی را با خود همراه می کنند؟ چگونه مهمترین نهادهای نظارتی را گمراه می کنند و فریب می دهند؟ چگونه در دستگاه های اجرایی و تا بیخ گوش مسولین نفوذ می کنند، آنها را فریب می دهند و به اشتباه می اندازند؟!

درس مدیریتی
اما کل این ماجرا یک درس بزرگ مدیریتی هم برای دولتمردان داشت؛ 
«مدیران ضعیف و ناسالم دغدغه موفقیت و شایسته سالاری ندارند پس همنوعان خود را بر می گزینند اما مدیران سالم و‌ متخصص مدیران توانمند را برمی گزینند چون به موفقیت خود، سازمان و کشورشان فکر می کنند پس اگر بدنبال ترویج و‌ تکثیر سلامت در کشور هستید بر انتصابات خود حساس شوید و تا می توانید مدیر سالم بکارید»
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی


مطلب مدیریتی خوبی بود. برای از بین بردن یک کشور همین بس که افراد بدون دانش را در جای غیر تخصصی شان بگمارید همین
گودرزی
به عنوان کسی که بیش ۱۵ سال در این پتروشیمی کار کرده ام خیلی خوشحالم کسی مدیرعامل امیرکبیر شده که زمان پروژه در این شرکت حضور داشته و فرد مدیر ، متخصص و کاربلدیست که اگر حاشیه ها و باج خواهی های مدیرعامل رفاه اجازه بدهد قطعا می‌تواند مثل دکتر پهلوانی دوران درخشانی در امیرکبیر رقم بزند. امید که سرنوشت او مثل همه لایقان و شایستگان در این زمانه نباشد
شهروند بیکار
هر کسی بیاد سر کار به من شهروند هیچ دخلی نداره من شهروندی که چندین ساله در این شهر زندگی میکنم و الودگی های این شرکت ها همه سهم من هست ولی دریغ از هیچ گونه استفاده ای از مزایایی این شرکت ها

شرکت های که کل خط های تولیدش کمبود نیرو داره ولی کسی رو استخدام نمیکنه

جوان های مثل من که بیکارند و باید برای یک لقمه نان به دیگران التماس کنم
شهروند بیکار
هر کسی میخواد بیاد سر کار بیاد به من جوان بیکار هیچ دخلی نداره

میخواد دزد باشه انقلابی باشه هر کدومش بیاد غیر بومی ها رو استخدام میکنه

من جوان سهم از این شرکت ها فقط آلودگی هاشون هست

جوان بیکار تحصیل کرده