پدیده زشت آقازادهها از منظر تاریخی یادگار دوران ارباب-رعیتی در کشور ماست، دورانی که در آن ارباب -همچون پادشاه- برگزیدهای خاص از سوی خدا بود و جان، مال و ناموس مردم بازیچه دست او و خانوادهاش بود. روایتهای بسیاری در تاریخ وجود دارد که چطور آقازاده یک ارباب فعال مایشاء بود، هرچه میخواست میکرد و هیچ قانونی برای جلوگیری از رفتار شنیع او وجود نداشت. در واقع در جامعه ارباب-رعیتی، قانون نظر ارباب و خانوادهاش بود، و رعیتی کالایی بود که در اختیار ارباب بود و ارزش مستقلی نداشت.
آن دوران شوم اگرچه پایان یافت اما میراث هزاران سالهاش در جامعه و حکومت مدرن به طرق مختلف ادامه دارد. اگرچه در دولتهای امروز مسئولیت به معنای خدمتگزاری به مردم است، اما همچنان در تصور برخی یک مسئول و مدیر صاحب همه چیز زیردستانش است. در چنین فضایی است که آقازادگی شکل میگیرد. نیروی زیردست نوکر و رعیت محسوب میشود و مدیر، ارباب؛ در چنین تصوری از مدیریت آقازادهها همان جایگاهی را دارند که روزگاری اربابزادهها داشتند!
در طول دهه های گذشته هم از سوی حاکمیت و هم از سوی مردم مقابلههایی با رفتار و کردار آقازادهها شکل گرفته است. شاید بتوان مهمترین نشانه را همین دانست که حالا عنوان «آقازاده» نه به عنوان یک مزیت و برتری، بلکه به عنوان یک ننگ مطرح میشود. همچنان که «ژن برتر» هم که از روی همان تصور ارباب زادگی و آقازادگی عنوان شده بود، حالا به مثابه ناسزایی عمل میکند که ماهیت زشت و ذهنیت ناپسند فرزندان برخی مسئولان را نشان میدهد. با این همه هنوز هم کم نیستند فرزندانی که پست و مسئولیت پدرشان زمینهساز سوءاستفاده آنهاست و متاسفانه رفتار پدرانشان هم به این ذهنیت و رفتار آقازاده مورد نظر دامن میزند.
وقتی شنیده میشود که فرزند یکی از وزیران خواستهای خارج از محدوده قانون از مدیرعامل یکی از شرکت های تابعه وزارتخانه پدرش دارد، یعنی این که هنوز همان تصور تاریخی ارباب-رعیتی بر ذهن و رفتار برخی حاکم است. انتظار منطقی و منطبق با قانون همان کاری است که مدیرعامل مخاطب این آقازاده انجام داده است: رد درخواست! اما اگر شنیده شود که آقازاده موصوف از طریق همان روابط آقازادگی شبانه برکناری مدیرعامل را کلید زده است، یعنی این که نه تنها خود او تصوری جاهلی در دوران مدرن دارد، که احتمالا پدر و بخشی از زیرمجموعه اداری او هم همین تصور را دارند. واقعا هنوز همان روابط منحط قدیمی در ذهن برخی پابرجاست.
برای عبور از این تهمانده ذهنیت جاهلی چه باید کرد جز افشاگری، تا روزی که ننگ آقازادهها از این کشور و مجموعه مدیریتی آن ریشهکن شود.
مدیرمسئول
آن دوران شوم اگرچه پایان یافت اما میراث هزاران سالهاش در جامعه و حکومت مدرن به طرق مختلف ادامه دارد. اگرچه در دولتهای امروز مسئولیت به معنای خدمتگزاری به مردم است، اما همچنان در تصور برخی یک مسئول و مدیر صاحب همه چیز زیردستانش است. در چنین فضایی است که آقازادگی شکل میگیرد. نیروی زیردست نوکر و رعیت محسوب میشود و مدیر، ارباب؛ در چنین تصوری از مدیریت آقازادهها همان جایگاهی را دارند که روزگاری اربابزادهها داشتند!
در طول دهه های گذشته هم از سوی حاکمیت و هم از سوی مردم مقابلههایی با رفتار و کردار آقازادهها شکل گرفته است. شاید بتوان مهمترین نشانه را همین دانست که حالا عنوان «آقازاده» نه به عنوان یک مزیت و برتری، بلکه به عنوان یک ننگ مطرح میشود. همچنان که «ژن برتر» هم که از روی همان تصور ارباب زادگی و آقازادگی عنوان شده بود، حالا به مثابه ناسزایی عمل میکند که ماهیت زشت و ذهنیت ناپسند فرزندان برخی مسئولان را نشان میدهد. با این همه هنوز هم کم نیستند فرزندانی که پست و مسئولیت پدرشان زمینهساز سوءاستفاده آنهاست و متاسفانه رفتار پدرانشان هم به این ذهنیت و رفتار آقازاده مورد نظر دامن میزند.
وقتی شنیده میشود که فرزند یکی از وزیران خواستهای خارج از محدوده قانون از مدیرعامل یکی از شرکت های تابعه وزارتخانه پدرش دارد، یعنی این که هنوز همان تصور تاریخی ارباب-رعیتی بر ذهن و رفتار برخی حاکم است. انتظار منطقی و منطبق با قانون همان کاری است که مدیرعامل مخاطب این آقازاده انجام داده است: رد درخواست! اما اگر شنیده شود که آقازاده موصوف از طریق همان روابط آقازادگی شبانه برکناری مدیرعامل را کلید زده است، یعنی این که نه تنها خود او تصوری جاهلی در دوران مدرن دارد، که احتمالا پدر و بخشی از زیرمجموعه اداری او هم همین تصور را دارند. واقعا هنوز همان روابط منحط قدیمی در ذهن برخی پابرجاست.
برای عبور از این تهمانده ذهنیت جاهلی چه باید کرد جز افشاگری، تا روزی که ننگ آقازادهها از این کشور و مجموعه مدیریتی آن ریشهکن شود.
مدیرمسئول