جنگ که کلا چیز خوبی نیست، ولی جنگ ۱۲ روزه در کنار همه بدیهایی که داشت، این خوبی را داشت که فرصت اظهارنظرهای عجیب و غریب را از عدهای گرفت. رفتن به مناطق دور دست و دور از دسترس باعث شد که حجم حرفهای ریز و درشت مسئولانی که تخصصشان فقط در حرف زدن است کم شود و از این بابت استراحت لازمی به گوش و ذهن و اعصاب مردم داده شد.
اما بهرحال سکوت که نمیتواند تا ابد ادامه داشته باشد. دوستانی که عادت کردهاند درباره همه چیز نظر بدهند، اگر بیشتر از دو سه ماه ساکت بمانند، سکوتشان خطرناک است و ممکن است حرفهای ورقلمبیده در دلشان راه تنفس را بگیرد و... این جوری میشود که دوباره حرفهایی به گوش میرسد که آدم را بین خنده و گریه بلاتکلیف میگذارد!
نمونه میخواهید؟ یک نمونه درخشانش صحبتهای جدید شیخ موسی احمدی، رئیس کمیسیون انرژی مجلس که بعد از چندماه بیخبری، آمده تا طوفان به پا کند: «من واگذاری سهام شرکت نفت رامثبت ارزیابی میکنم و معتقدم باید بیشتر، کارهای حاکمیتی انجام داده و کارهای اجرایی را به بخش خصوصی واگذار کنیم!»
احتمالا جناب شیخ مطلعند که شرکت نفت یک عنوان «ملی» هم دارند که شاید به نظر شریفشان زاید است اما اصلا زاید نیست؛ بلکه بازگو کننده این است که این شرکت جزو اموال دولتی نیست که واگذار شود یا فروخته شود. نفت و شرکت ملی نفت جزو «انفال» (اموال عمومی) است و جناب شیخ بهتر از ما اطلاع دارند که شرعا و قانونا انفال قابل فروش به افراد نیست!
البته گاهی برخی افراد کوه و دره و رودخانه را هم میفروشند؛ و شاید بگویند که ما انفال را هم فروختیم و شد! اما آنها حسابشان جداست و بالاخره یک روز به حسابشان رسیدگی خواهد شد... ولی بعید میدانم حتی آنها هم به فکرشان برسد که شرکت ملی نفت را بفروشند.
حالا اصلا چرا باید سر هیچ و پوچ دعوا کنیم؟! به نظرم بهتر است دعوت کنیم که برخی مسئولان عزیز دوباره بروند پناهگاههایشان و آنجا سکوت پیشه کنند. این هم برای اعتبار خودشان خوب است و هم برای اعصاب مردم و صاحبنظران!