تهران سالهاست در آستانه خفگی است نه فقط زیر بار آلودگی هوا و ترافیک و بتنریزی بیرویه، بلکه زیر بار سیاستگذاریهای شکستخوردهای که کشور را به یک مرکز پیرامون بیمار تبدیل کرده است. مهاجرت بیرویه به تهران دیگر یک مسئله نیست یک زخم باز است، یک بحران امنیت ملی است که هیچ نهاد تصمیمگیری حاضر نیست مسئولیت آن را بپذیرد.
جوانانی که باید در شهرها و روستاهای خود مشغول کار و تولید باشند، ناچارند برای پیدا کردن حداقلهای زندگی با هزار امید و ناامیدی به تهران پناه بیاورند. چرا؟ چون توسعه کشور تبدیل به یک شوخی تلخ شده است چون زیرساخت اشتغال و رفاه در بسیاری از استانها فقط روی کاغذ وجود دارد. حاصلش چیست؟ تمرکز فزاینده جمعیت در پایتختی که دیگر تاب ندارد و رمقی نمانده برایش.
تهران نه تنها توان این بار جمعیتی را ندارد، بلکه اکنون با یکی از خطرناکترین بحرانهای زیستمحیطیاش مواجه است؛ بحران کمآبی و این فقط نتیجه تغییرات اقلیمی نیست. بلکه ما با چشمان باز و اصرار بر مدیریت غلط و نبود هرگونه الگوی مصرف بهینه، داریم این بحران را با دست خود تشدید میکنیم.
مصرف بیرویه، پروژههای ناکارآمد عمرانی، نابودی منابع آبی زیرزمینی و سدسازیهای غیرکارشناسی فقط بخشی از فاجعهاند. اما فاجعه اصلی آنجاست که این بحرانها نه دیده میشوند و نه برایشان برنامهای وجود دارد. مسئولان ترجیح میدهند چشم ببندند و وانمود کنند که تهران میتواند بینهایت رشد کند، میتواند آب، برق، گاز، شغل و هوا را برای همه مهاجران فراهم کند. دروغی بزرگتر از این در هیچ سند توسعهای نیامده است.
تهران دارد میسوزد؛ هم از تشنگی و هم از خشم مردمی که دیگر امیدی به بهبود ندارند. هر موج مهاجرت نه تنها باعث فشار بر منابع آب و خدمات شهری میشود بلکه خودش حلقه جدیدی از فقر، بیکاری و حاشیهنشینی تولید میکند. این چرخه باطل نه تنها تهران را از پا درآورده بلکه امید به توسعه عادلانه را در کل کشور نابود کرده است.
این یک هشدار نیست؛ این فریاد است. فریادی علیه تمرکزگرایی بیمنطق، علیه بیعدالتی مزمن در تخصیص منابع، علیه دولتی که سالهاست چشمش را بر واقعیت بسته است. اگر فوراً سیاستهای مهاجرتی، آبی، اشتغال و توزیع منابع به صورت بنیادین تغییر نکند فروپاشی شهری تهران و در پی آن زوال تدریجی نظام اجتماعی کشور دور از انتظار نخواهد بود.
دیگر وقت تعارف نیست کشور نیازمند انقلاب در نگاه مدیریتی است نه اصلاحات سطحی نه وعدههای بیسرانجام. با این روند نه تنها آینده تهران بلکه آینده ایران در خطر است.
آقای پزشکیان، شما بارها میفرمایید «هر کسی راهحل دارد، پا به میدان گذارد.» اما سوال این است: چگونه و کجا باید شما را یافت؟ جوانانی که ایدههای نو و راهکارهای عملی دارند، بارها این ایدهها را مطرح کردهاند، اما مسئولانی که باید کارشان را به درستی انجام دهند، همچنان در جای خود ایستادهاند و چرخهای ناکارآمد را تکرار میکنند.
چاره کار چیست؟ ایجاد یک سامانه شفاف و فعال که همه جوانان و صاحبنظران بتوانند رزومه و ایدههای خود را ارسال کنند؛ جایی که صدای مردم شنیده شود و نظرات آنها در تصمیمگیریها موثر واقع گردد. این رویکرد میتواند نقطه امیدی باشد برای نجات کشور از بحرانهای مزمن.
علاوه بر آن، باید مسئولان و مدیرانی از دل همین رزومهها و ایدههای نوین انتخاب شوند، نه کسانی که صرفاً به دلیل حضور در دولتهای قبلی دوباره بر کرسیهای قدرت تکیه میزنند و همان چرخه ناکارآمد را ادامه میدهند. اگر واقعاً میخواهیم جلوی مهاجرت بیرویه به تهران گرفته شود باید شغل ایجاد کنیم و به جوانان فرصت دهیم در شهر و استان خود بمانند و زندگی کنند.
تا زمانی که این نگرش مدیریتی و توزیع منابع به صورت عادلانه و علمی اصلاح نشود تهران همچنان در فشار خواهد بود و بحرانها روز به روز عمیقتر میشوند لازم است فراتر از شعار و وعده، ساختارهایی عملی پاسخگو و مشارکتی ایجاد کنیم تا بتوانیم آیندهای روشنتر برای تهران و ایران رقم بزنیم.
مشاور حقوقی و پژوهشگر اختصاصی نفت ما
جوانانی که باید در شهرها و روستاهای خود مشغول کار و تولید باشند، ناچارند برای پیدا کردن حداقلهای زندگی با هزار امید و ناامیدی به تهران پناه بیاورند. چرا؟ چون توسعه کشور تبدیل به یک شوخی تلخ شده است چون زیرساخت اشتغال و رفاه در بسیاری از استانها فقط روی کاغذ وجود دارد. حاصلش چیست؟ تمرکز فزاینده جمعیت در پایتختی که دیگر تاب ندارد و رمقی نمانده برایش.
تهران نه تنها توان این بار جمعیتی را ندارد، بلکه اکنون با یکی از خطرناکترین بحرانهای زیستمحیطیاش مواجه است؛ بحران کمآبی و این فقط نتیجه تغییرات اقلیمی نیست. بلکه ما با چشمان باز و اصرار بر مدیریت غلط و نبود هرگونه الگوی مصرف بهینه، داریم این بحران را با دست خود تشدید میکنیم.
مصرف بیرویه، پروژههای ناکارآمد عمرانی، نابودی منابع آبی زیرزمینی و سدسازیهای غیرکارشناسی فقط بخشی از فاجعهاند. اما فاجعه اصلی آنجاست که این بحرانها نه دیده میشوند و نه برایشان برنامهای وجود دارد. مسئولان ترجیح میدهند چشم ببندند و وانمود کنند که تهران میتواند بینهایت رشد کند، میتواند آب، برق، گاز، شغل و هوا را برای همه مهاجران فراهم کند. دروغی بزرگتر از این در هیچ سند توسعهای نیامده است.
تهران دارد میسوزد؛ هم از تشنگی و هم از خشم مردمی که دیگر امیدی به بهبود ندارند. هر موج مهاجرت نه تنها باعث فشار بر منابع آب و خدمات شهری میشود بلکه خودش حلقه جدیدی از فقر، بیکاری و حاشیهنشینی تولید میکند. این چرخه باطل نه تنها تهران را از پا درآورده بلکه امید به توسعه عادلانه را در کل کشور نابود کرده است.
این یک هشدار نیست؛ این فریاد است. فریادی علیه تمرکزگرایی بیمنطق، علیه بیعدالتی مزمن در تخصیص منابع، علیه دولتی که سالهاست چشمش را بر واقعیت بسته است. اگر فوراً سیاستهای مهاجرتی، آبی، اشتغال و توزیع منابع به صورت بنیادین تغییر نکند فروپاشی شهری تهران و در پی آن زوال تدریجی نظام اجتماعی کشور دور از انتظار نخواهد بود.
دیگر وقت تعارف نیست کشور نیازمند انقلاب در نگاه مدیریتی است نه اصلاحات سطحی نه وعدههای بیسرانجام. با این روند نه تنها آینده تهران بلکه آینده ایران در خطر است.
آقای پزشکیان، شما بارها میفرمایید «هر کسی راهحل دارد، پا به میدان گذارد.» اما سوال این است: چگونه و کجا باید شما را یافت؟ جوانانی که ایدههای نو و راهکارهای عملی دارند، بارها این ایدهها را مطرح کردهاند، اما مسئولانی که باید کارشان را به درستی انجام دهند، همچنان در جای خود ایستادهاند و چرخهای ناکارآمد را تکرار میکنند.
چاره کار چیست؟ ایجاد یک سامانه شفاف و فعال که همه جوانان و صاحبنظران بتوانند رزومه و ایدههای خود را ارسال کنند؛ جایی که صدای مردم شنیده شود و نظرات آنها در تصمیمگیریها موثر واقع گردد. این رویکرد میتواند نقطه امیدی باشد برای نجات کشور از بحرانهای مزمن.
علاوه بر آن، باید مسئولان و مدیرانی از دل همین رزومهها و ایدههای نوین انتخاب شوند، نه کسانی که صرفاً به دلیل حضور در دولتهای قبلی دوباره بر کرسیهای قدرت تکیه میزنند و همان چرخه ناکارآمد را ادامه میدهند. اگر واقعاً میخواهیم جلوی مهاجرت بیرویه به تهران گرفته شود باید شغل ایجاد کنیم و به جوانان فرصت دهیم در شهر و استان خود بمانند و زندگی کنند.
تا زمانی که این نگرش مدیریتی و توزیع منابع به صورت عادلانه و علمی اصلاح نشود تهران همچنان در فشار خواهد بود و بحرانها روز به روز عمیقتر میشوند لازم است فراتر از شعار و وعده، ساختارهایی عملی پاسخگو و مشارکتی ایجاد کنیم تا بتوانیم آیندهای روشنتر برای تهران و ایران رقم بزنیم.
مشاور حقوقی و پژوهشگر اختصاصی نفت ما