همه شنیدهایم که ایران اقلیمی چهار فصل است. اما تا همین چند سال پیش این فصلها با تمام شدت و قدرتشان میآمدند و میرفتند و ما اصلا متوجه نمیشدیم. اما در سالهای اخیر کاملا شیرفهم شدهایم که چهار فصل چیست، سختیهای هر فصلی چیست و چگونه در هر فصلی باید پدرمان دربیاید:
1 بهار سخت: سال را با کمبود برق نو کردیم. البته قرار بود تابستان امسال قطعی برق نداشته باشیم اما همان فروردین فهمیدیم که گرفتار بهار سختی شدهایم. نه برق داریم و نه آب. سدهایمان خالی است و مردم هم که دائما لامپ خانههایشان روشن است و آب میخورند. فروردین و اردیبهشت را هر طوری بود گذراندیم تا این که به خرداد رسیدیم و جنگ شد! قدیمیها یک چیزی میدانستند که میگفتند سالی که نکوست از بهار سختش پیداست!
2تابستان سخت: حالا که ما نه آبداریم و نه برق، چرا هوا هم لج کرده و این قدر گرم شده؟! میگویند ابرهایمان را دشمنان میدزدند. بعید نیست خورشید را هم آنها این قدر داغ کرده باشند. برنج ایرانی را هم که گران کردهاند! حالا این وسط صنایعی مثل پتروشیمی غر میزنند که چرا برق ما قطع میشود؟! تابستان سخت است، باید برای همه سخت باشد. همینجوری که داریم به عمق استراتژیک سال میرسیم قطعی برق هم روزی چهار ساعت میشود. باید دشمن را ناکام کنیم!
3 پاییز سخت: پاییز بلاتکلیفترین فصل سخت سال است. در این فصل فقط تکلیف دانشآموزان روشن است والا اصلا معلوم نیست هوا گرم است یا سرد؟ باید برق را قطع کنند که کولرها از کار بیفتند، یا گاز را قطع کنند که بخاریها خاموش شود؟ آب هم که در تابستان تمام شده و به پاییز نمیرسد.
4 زمستان سخت: اولش قرار بود زمستان سخت برای اروپا باشد، اما پارسال و پیرارسال خودمان هم نفهمیدیم که چطور شد زمستان سخت هم به ما رسید! قرار بود در غرب گاز نباشد و اروپاییهای بدبخت از فضله گربه برای گرمایش استفاده کنند؛ اما ما دچار ناترازی گاز شدیم. گربههایمان هم که طبق یک سنت دیرین فضلههایشان را چال میکنند و کمکی به ما نکردند! خدایا چی میشود اگر زمستان سخت ما هم مثل زمستان سرد اروپاییها شود؟!
1 بهار سخت: سال را با کمبود برق نو کردیم. البته قرار بود تابستان امسال قطعی برق نداشته باشیم اما همان فروردین فهمیدیم که گرفتار بهار سختی شدهایم. نه برق داریم و نه آب. سدهایمان خالی است و مردم هم که دائما لامپ خانههایشان روشن است و آب میخورند. فروردین و اردیبهشت را هر طوری بود گذراندیم تا این که به خرداد رسیدیم و جنگ شد! قدیمیها یک چیزی میدانستند که میگفتند سالی که نکوست از بهار سختش پیداست!
2تابستان سخت: حالا که ما نه آبداریم و نه برق، چرا هوا هم لج کرده و این قدر گرم شده؟! میگویند ابرهایمان را دشمنان میدزدند. بعید نیست خورشید را هم آنها این قدر داغ کرده باشند. برنج ایرانی را هم که گران کردهاند! حالا این وسط صنایعی مثل پتروشیمی غر میزنند که چرا برق ما قطع میشود؟! تابستان سخت است، باید برای همه سخت باشد. همینجوری که داریم به عمق استراتژیک سال میرسیم قطعی برق هم روزی چهار ساعت میشود. باید دشمن را ناکام کنیم!
3 پاییز سخت: پاییز بلاتکلیفترین فصل سخت سال است. در این فصل فقط تکلیف دانشآموزان روشن است والا اصلا معلوم نیست هوا گرم است یا سرد؟ باید برق را قطع کنند که کولرها از کار بیفتند، یا گاز را قطع کنند که بخاریها خاموش شود؟ آب هم که در تابستان تمام شده و به پاییز نمیرسد.
4 زمستان سخت: اولش قرار بود زمستان سخت برای اروپا باشد، اما پارسال و پیرارسال خودمان هم نفهمیدیم که چطور شد زمستان سخت هم به ما رسید! قرار بود در غرب گاز نباشد و اروپاییهای بدبخت از فضله گربه برای گرمایش استفاده کنند؛ اما ما دچار ناترازی گاز شدیم. گربههایمان هم که طبق یک سنت دیرین فضلههایشان را چال میکنند و کمکی به ما نکردند! خدایا چی میشود اگر زمستان سخت ما هم مثل زمستان سرد اروپاییها شود؟!