چند سالی است که قطع بودجه نهادها، موسسات و بنیادهای خاصی که در وضعیت اقتصادی فعلی کشور تخصیص بودجه به آنها اصلا اولویت ندارد، به یک خواسته عمومی تبدیل شده است. این بودجهها و پرداختهها که سال به سال افزایش پیدا کرده و به جایی رسیده است که بخش بزرگی از بودجه سالیانه را میبلعد، چنان وضعیتی داشته که حتی اعتراض دولتمردان را هم در پی داشته است، چنان که چند ماه پیش رئیس جمهور به صراحت گفت: «تا دلتان بخواهد موسسات و بنیادهایی داریم که هیچ بروندادی ندارند، اما به آنها پول میدهیم؛ بعد از این طرف نمیتوانیم معیشت مردم را تأمین کنیم. به یکی پول میدهیم که نباید بدهیم، بعد به آن یکی پولی نیست که بدهیم... چندین بار به کارشناسان سازمان برنامه و بودجه صحبت کردم که بودجه ریزی را عملیاتی کنند. نمیشود با همین روش که بودجه ریزی میکنیم، جلو برویم.»
اما بدیهی است که کسانی که در طول سالهای گذشته از این خوان گسترده بهره داشتهاند نخواهند گذاشت که دولت به سادگی چنین تغییری را در بودجه ایجاد کند و مطمئنا اعتراضهای بسیاری رقم خواهد خورد؛ اما اگر واقعا همه «منافع ملی» را بر «منافع شخصی و گروهی» ترجیح دهند، و برای پایان دادن به وضعیت غیرقابل قبول بودجه توافق داشته باشند، باید بپذیرند که قطع بودجهها و یارانههای فاقد اولویت به صورت عمومی و بدون تبعیض و استثنا انجام پذیرد.
یارانه پرداختی به رسانهها و مطبوعات هم یکی از همین پرداختیهای بدون اولویت است! واقعیت این است که از ابتدای سال جاری، وزارت ارشاد یارانهای به رسانهها پرداخت نکرده است و شاید همین موضوع بسیاری از رسانهها و مطبوعات را آزرده باشد؛ اما ما به عنوان یکی از اصحاب رسانه خود را موظف میدانیم که از این اقدام استقبال کنیم و حتی پیشنهاد قطع دائمی این یارانه غیرضروری را به دولت بدهیم. این یارانه که در ابتدا به صورت کمک هزینه کاغذ به مطبوعات داده میشد در سالهای اخیر تحول یافته و به رسانههای الکترونیک هم پرداخت میشده است. مخفی نیست که در طول یک دهه گذشته اصولا مطبوعات کاغذی حضور چندانی در عرضه اطلاع رسانی ندارند و بسیاری از نشریاتی که زمانی چاپ داشتند، الان فقط به صورت نسخه دیجیتال منتشر میشوند ولی این واقعیت گفته نمیشود!
با این وجود، یارانهای که زمانی برای تامین کاغذ بنیاد نهاده شد در طول سالها همچنان باقی ماند و با گسترش مطبوعات و رسانهها دامنه بیشتری پیدا کرد. حالا اگر چه این یارانه در مقابل حیف و میل بودجه سازمانها و بنیادهای دیگر (مثلا بودجه هنگفت صدا و سیما) اصلا عددی به حساب نمیآید و چیزی نزدیک به صفر است، اما قطع همین یارانه هم باید مد نظر باشد و باید از سوی رسانهها مورد استقبال قرار بگیرد؛ اما مشروط به اینکه این قطع یارانه بخشی از تصمیمی همگانی باشد که دولت برای قطع همه یارانهها و بودجههای خاص گرفته است.
نفت ما تا به حال در چندین گزارش به بودجههای خاص اما فاقد اولویت اشاره کرده است و باز هم بد نیست نیم نگاهی فقط به بخشی از آنها بیندازیم:
سازمان صداو سیما ۳۵ هزار میلیارد تومان
مرکز خدمات حوزه علمیه ۱۴ هزار میلیارد تومان
شورای عالی حوزههای علمیه ۷ هزار میلیارد تومان
سازمان تبلیغات اسلامی ۵ هزار میلیارد تومان
جامعه المصطفی ۱.۷۵ هزار میلیارد تومان
سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ۱.۷ هزار میلیارد تومان
شورای سیاست گذاری حوزه علمیه زنان ۱.۵ هزار میلیارد تومان
حوزه هنری انقلاب سالامی ۱.۱ هزار میلیارد تومان
دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی ۹۵۰ میلیارد تومان
موسسه آموزشی امام خمینی ۴۵۰ میلیارد تومان
شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی ۳۱۲ میلیارد تومان
ستاد احیای امر به معروف ۲۴۴ میلیارد تومان
آستان امام خمینی ۲۱۰ میلیارد تومان
فرهنگستان زبان و ادب فارسی ۲۰۰ میلیارد تومان
فرهنگستان هنر ۱۱۶ میلیارد تومان
بنیاد سعدی ۱۰۰ میلیارد تومان.
قطع بودجههای این چنینی در روزگاری که مردم گرفتار حداقلهای زندگی هستند واقعا ضروری است و اگر مسئولان واقعا به رفع مشکلات زندگی مردم میاندیشند نباید در چنین کاری لحظهای درنگ کنند. بدون شک رسانههایی که خود پیشقدم در این کار هستند و از قطع یارانه حداقلی خود استقبال میکنند همراه آنها خواهند بود، و همچنین مردم هم با اعلام قطع یا حداقل تعدیل چنین بودجههایی، چنان استقبالی از این کار خواهند کرد که میتوان آن را پشتوانهای عظیم برای مقابله دولت با برخی کارشکنیها و اعتراضات دانست.
یک ماه دیگر در میانه آذرماه زمانی است که دولت لایحه بودجه پیشنهادی سال آینده را به مجلس میفرستند. حالا باید منتظر بود و دید که آیا دولت قدمی دراین راستا خواهد برداشت یا این که همچنان فقط به شعار دادن صرف اتکا میکند.



